حکمت ناب صدرائی

تابعدار حسین ہانی

حکمت ناب صدرائی

تابعدار حسین ہانی

اثبات وجود خدا

نویسنده : تابعدار حسین هانی

چکیده

در این مقاله بحث پیرامون اثبات وجود خدا مطرح است ، نخستین بحث تاریخ مطرح شده است به این نگاه که بحث فلسفی از کی مستقلا آغاز شده است و چه ضرورتی این بحث ها مطرح شده اند ، بعدا امکان اثبات به صورت برهانی در قرآن کریم مطرح شده و نظریات در مورد این قضیه در قرآن کریم و اشکالات مطرح شده است .

ودر آخر برهان صدیقین جناب شیخ الرئیس ، امتیازات ، مزایات و اشکالات این برهان مطرح شده است و برهان صدیقین ملا صدرا امتیازات و مزایات و همچنین برهان صدیقین ملا حاج سبزواری و مرحوم علامه طباطبای ره مطرح شده است ۔

کلید واژه

اثبات وجود خدا ، واجب الوجود ، علت العلل ، امکان برهان برهان صدیقین ، شیخ الرئیس ، ملا صدرا ملا حاج سبزواری ، مرحوم علامه

 

مقدمه

یکی از بحث مهم در فلسفه اسلامی که تمام ابحاث فلسفی در آن مشاهده می شود ، مبحث خدا شناسی فلسفی یا همان الهیات بمعنی الاخص است ، همین نکته و پیچ مهم است که فلسفه اسلامی را از فلسفه یونان ممتاز می سازد ، زیرا در فلسفه یونان نهایت چیزی که یافت می شود محرک نا متحرک است و با این دو مفهوم نمی شود به مفهود خدا یا همان اصطلاح فلسفی ، خدا شناسی فلسفی رسید .

اینجاست که اهمیت این مبحث و تلاش فلاسفه مشاء به این مبحث روشن می گردد ، و درباره اهتمام و تلاش فلاسفه مشاء هرچه بیان کنیم ، کم گفته ایم ، این اهتمام تا بدانجاست که اساسا ورود فلاسفه اسلامی در مباحث فلسفی منتهی شدن به این بحث است .

سعی ما در این جستار ، این است که صحبتی با اختصار از شناخت وجود خدا وند و سیر اثبات وجود خدا وند را مطرح کنیم .

 

تاریخچه

در مرحله اول بعد از حضور معصوم شیعه متهم به تجسیم و تشبیه شد در همین راستا شیخ صدوق در صدد جمع آوری اعتقادات شیعه برآمد و خودش در مقدمه کتاب خود تصریح کرد که من اعتقادات شیعه را جمع آوری می کنم و کاری به اثبات آنها ندارم .

به همین دلیل نمی توان روش شیخ صدوق را عقلی یا تقلی دانست؛ زیرا روش عقلی و نقلی در مقام اثبات است نه در مقام جمع آوری .

در مرحله بعد به دلیل ورود معتزله به گزاره های اعتقادی و نزدیکی معتقدات آنها به شیعه ؛ گفته شد که شیعه حرف باطل میزند.

در این جا روش دیگر نمی تواند نقلی باشد چون طرف مقابل حجیت نقل را نپذیرفته است،  بلکه روش باید عقلی باشد؛  این روش به معنای اصل قرار دادن عقل و تایید آن از جانب معصوم نیست؛ و به معنای عقل خود بنیاد نمی باشد. 

عقل خود بنیاد دو اصطلاح دارد: 

۱-عقل بی نیاز از وحی

۲-عقل منقطع از آیات و روایات. 

آیا کتاب تصحیح الاعتقاد شیخ مفید به معنای ابطال الاعتقاد شیخ صدوق است؟! 

خیر ابطال الاعتقاد نیست بلکه تکمیل الاعتقاد است؛ براساس تضعیف و یا صحت سند روایت(تفاوت مبنای رجالی شیخ مفید با شیخ صدوق). 

مخاطب شیخ صدوق با مخاطب شیخ مفید و سید مرتضی باهم فرق داشتند، علاوه بر اینکه شیخ صدوق در مقام جمع آوری اعتقادات بود و سید مرتضی و شیخ مفید در مقام اثبات , اعتقادات شیخ صدوق و شیخ مفید باهم اختلاف ندارد بلکه آنها صرفا اختلاف مبنایی باهم داشته اند. 

باتوجه به اینکه عقل زبان مشترک همه ای انسانها است و از قرن چهارم تا قرن هفتم روش اعتقادات بود، بعد از قرن هفتم با وجود آیات برداشت های متفاوتی صورت میگرفت و هر عقلی از دریچه ای به آیه مینگرست.  به همین جهت فخر رازی گفت باید از بدیهیات شروع کنیم تا به یک نظام فکری و اعتقادی درستی دست یابیم. 

تا خواجه نصیر موفق شد نظام فکری مبتنی بر بدیهیات ایجاد کرد  ,از اینجا است که ابحاث فلسفی در مورد کل کلام و بلخصوص الهیات بمعنی اخص یا به الفاظ دیگر خدا شناسی فلسفی آغاز شد ۔

مفهوم خدا در فلسفه اسلامی

مفهومی که عموم مردم از (خدای متعال یا الله) درک می کنند و در متون دینی نیز بیان شده است ، صفت فعلی خالق یا معنی دیگر معبود ، رب و... یاد شده است .

اما در فلسفه اسلامی از واژه واجب الوجود بذات استفاده می شود یا واژه های دیگر مثل علت العلل و ....

پاسخ از این سوال که چرا فلاسفه از این واژه ها استفاده کردند و از واژه های متون دینی استفاده نکردند بحث مستقلی را می طلبد اما چیزی که مهم است ، اینکه ما از واژه (واجب الوجود) مفهومی را درک می کنیم که موجودیت وی ضروری است و قابل انفکاک از او نیست و در موجودیتش هیچ عامل خارج از ذات کارفرما نیست و هیچ عامل خارج از ذات نمی تواند نقشی در معدوم شدن وی داشته باشد .

واژه علت العلل که به معنای علت علت ها است ، نشات گرفته از همین مفهوم واجب الوجود است .

وجود خداوند در قرآن کریم

سه نظردرباره این مطلب وجود دارد:

دلیل اول ؛ مفروض دانستن وجود خدا و عدم استدلال

وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ (عنکبوت 61)

و هر گاه از آنان بپرسی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، و خورشید و ماه را مسخّر کرده است؟» میگویند: الله ، پس با این حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف میسازند؟

اشکال

این آیه در جواب به مشرکین است و حال آنکه مشترکین جزو منکرین خدا نیستند تا برای آن ها استدالال شود.

دلیل دوم ؛ قرآن کریم برهان مستقل و صریح آورده (برهان فطرت)

الف)

قَالَتۡ رُسُلُهُمۡ أَفِی ٱللَّهِ شَکّٞ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ یَدۡعُوکُمۡ لِیَغۡفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمۡ وَیُؤَخِّرَکُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗىۚ قَالُوٓاْ إِنۡ أَنتُمۡ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعۡبُدُ ءَابَآؤُنَا فَأۡتُونَا بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ (ابراهیم 10)

رسوالن آنها گفتند: «آیا در خدا شک ّ است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده؛ او شما را دعوت میکند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرّری شما را باقی گذارد!» آنها گفتند: «(ما اینها را نمیفهمیم! همین اندازه میدانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند بازدارید؛ شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید!»

اشکال؛ این آیه فی الواقع دو ادعاء رابیان می کند ۔

الف)در وجود خداوند شکی نیست

ب)خداوند این آسمان و زمین را آفرید.

ب) سَنُرِیهِمۡ ءَایَٰتِنَا فِی ٱلۡأٓفَاقِ وَفِیٓ أَنفُسِهِمۡ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّۗ أَوَلَمۡ یَکۡفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُۥ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ شَهِیدٌ (فصلت 53)

به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟

اشکال : این هم مثل نمونه ی قبل فقط یک ادعاء است.

ج) فَلَمَّا جَنَّ عَلَیۡهِ ٱلَّیۡلُ رَءَا کَوۡکَبٗاۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّیۖ فَلَمَّآ أَفَلَ قَالَ لَآ أُحِبُّ ٱلۡأٓفِلِینَ (انعام 76)

هنگامی که (تاریکی) شب او را پوشانید، ستارهای مشاهده کرد، گفت: «این خدای من است؟» امّا هنگامی که غروبکرد، گفت: «غروبکنندگان را دوست ندارم.

اشکال : هیچ کدام استدلال نیست زیرا که دلالت ندارد

دلیل سوم ؛ در قرآن اگرچه به طور مستقیم برای اثبات وجود خداوند استدلال نشده است اما از طریق توجه به آیات و نشانه ها براین مطلب استدالال شده است که در این صورت استدالال غیر مستقیم به شمار می رود که نمونه های آن عبارتند از؛

إِنَّ فِی خَلۡقِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَٱخۡتِلَٰفِ ٱلَّیۡلِ وَٱلنَّهَارِ وَٱلۡفُلۡکِ ٱلَّتِی تَجۡرِی فِی ٱلۡبَحۡرِ بِمَا یَنفَعُ ٱلنَّاسَ وَمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مِن مَّآءٖ فَأَحۡیَا بِهِ ٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ مَوۡتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٖ وَتَصۡرِیفِ ٱلرِّیَٰحِ وَٱلسَّحَابِ ٱلۡمُسَخَّرِ بَیۡنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَعۡقِلُونَ (164 بقره)

در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداونداز آسماننازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) درتغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانههایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و میاندیشند! این جور نمونه ها در قرآن فراوان است که معنایش این است که انسان در آیات قرآن تدبر کند و به وسیله تعقل برهان حدوث،برهان حرکت،برهان فطرت و برهان نظم را استخراج کند.

 

نکته؛ اگر خداوند متعال در قرآن برای اثبات وجود خودش استدالال می آورد، این استدالل از سنخ علم حصولی خواهد بود و علم حصولی چون انسان ساز نیست لذا با هدف بعثت انبیاء که رساندن انسان به علم حضوری است،نیزسازگاری نخواهد داشت لذا در قرآن برای اثبات وجود خداوند استدالال نشده است.

در روایات هم که استدالال شده است بیشتر بر کلمه آفرینش تکیه شده است و از این طریق وجود خداوند اثبات شده است ،البته به تبع کلمه آفرینش کلمه حدوث نیز در روایات آمده است.ْ

امکان شناخت خدا متعال

عده ای از بزرگان فرموده اند که شناخت خدای متعال امری فطری و بی نیاز از استدالالات فلسفی است و طرف دیگر بعضی از فلاسفه دیگر تصریح کرده اند به اینکه اقامه برهان بر وجود خدای متعال صحیح نیست . (مصباح یزدی ، ص 371)

 

منظور از فطری بودن شناخت خدا

 منظور از فطری بودن شناخت خدا ، علم حضوری است یا علم حصولی است ، جای که علم حضوری مراد است ، مرتبه ای علم حضوری است که در همه انسان ها وجود دارد و جای که علم حصولی مراد است ، فطری حصولی یا بدهیات اولیه هستند یا بدهیات ثانویه اند که در منطق از فطریات تعبیر می شوند ، در هر دو صورت این شناخت فطری است و و فطری بودن بی نیاز از استدالال عقلی نمی سازد .

امکان استدلال بر وجود خدا

بعضی از فلاسفه صریحا گفته اند که اقامه برهان بر وجود خدا وند صحیح نیست که یکی از آن حکیم بزرگ شیخ الرئیس ابن سینا است ، از سوی دیگر خود شیخ الرئیس براهین متعدد بر اثبات وجود خدا وند اقامه کرده است .

ما برای حل این مشکل متوانیم بگوئیم کسانی که گفتند امکان استدلال بر وجود خدا درست نیست ، منظور استدلال برهان لمی است ، زیرا که این برهان لمی است که باید علت معلومی داشته باشد و از راه علم به علت معلول را اثبات کنند ، درحالیکه وجود خدا معلول علت نیست تا بتوان از راه علم به علت آن را اثبات کرد .

می توان بر این مطلب یک شاهد دیگر نیز آورد و آن سخن خود شیخ الرئیس است (ولا برهان علیه لانه لا عله له)

برهان صدیقین ابن سینا

از شیخ الرئیس براهین زیادی نقل شده اند ، یکی از آنها که مهمترین برهان ابن سینا شمرده می شود ، برهان صدیقین است ، باز این برهان تقریرات متعدی دارد و ما یکی از آنها را در این جستار مطرح می کنیم که تقریر خود شیخ رائیس است .

مقدمات برهان

مقدمه اول ؛ موجودات این جهان ممکن الوجود هستند و ذاتا اقتضایی نسبت به وجود ندارد

مقدمه دوم ؛ هر ممکن الوجودی برای موجود شدن نیازمند به علتی است که آن را به وجود بیاور

مقدمه سوم : دور و تسلسل در علل محال است 

تقریر برهان

موجود یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود

اگر واجب الوجود باشد فهو المطلوب

و اگر ممکن الوجود باشد باید ینهی به واجب الوجود باشد تا دور یا تسلسل لازم نیاید۔

(ابن سینا ج 3 ص 20)

امتیازات برهان صدیقین بو علی

1 . بی نیاز بودن به بررسی صفات واجب و ممکن مثل حدوث ، نظم و حرکت و...

2 . بی نیاز به اثبات و مسلم گرفتن وجود مخلوقات

3 . مبتنی بر پزیرش اصل وجود

اشکالات

1 . تکیه بر محال بودن دور و تسلسل

2 . مبتنی بر  وصف امکان ماهوی ، با اصالت وجود سازگاری ندارد

3 . مبتنی بودن بر وصف امکان ماهوی ، می توان این برهان را برهان لمی تلقی کرد . (استاد مصباح ج 2 ص 384)

برهان صدیقین صدرالمتالهین

مقدمه اول ؛ اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت

مقدمه دوم ؛ مراتب داشتن وجود و تشکیک خاص بین علت و معلول

مقدمه سوم ؛ ملاک نیاز مندی وجود معلول به علت فقر وجودی است

تقریر برهان

همه مراتب وجود بجز بالا ترین مرتبه وجود که (شدید ترین وجود است) عین ربط و وابستگی است

اگر آن مرتبه اعلی تحقق نمی داشت ، سایر مراتب دیگر هم تحقق نمی یافت ، والا غنی خواهند بود و هذا خلف

مزایای برهان صدرایی

1 . این برهان مناسبرین برهان با اصل اصالت وجود است

2 . بی نیاز به ابطال دور و تسلسل

3 . اثبات وحدت و تمام صفات کمالیه خداوند با این برهان (استاد مصباح ج 2 ص 385)

برهان صدیقین حاج ملا سبزواری

تقریر برهان

کل هستی یک حقیقت است مرسل یعنی نا محدود ، (اگر محدود باشد برایش علت متصوراست در حالیکه چیزی غیر از او نیست) عدم برایش محال است ، این حقیقیت مرسل واجب بذات است . (ملا حاج سبزواری ج 6 ص 16)

برهان صدیقین علامه ره

قبل از آن‌که بحث شود آیا واقعیت خارجی ماهیت است یا وجود، اصل واقعیت را می‌پذیریم که نقطه مقابل سفسطه است ، حتی فرض زوال واقعیت نیز امکان ندارد ، زیرا از فرض زوالش ثبوتش لازم می‌آید و چیزی که از فرض زوالش ثبوتش لازم آید قهراً زوالش مستحیل بالذّات است ، اگر زوالش ذاتاً محال باشد پس ثبوت و تحقق آن ضروری بالذّات خواهد بود و این ضرورت ذاتی در فلسفه همان ضرورت ازلی است .

نتیجه آن‌که در اصلِ واقعیت یک واجب بالذّات وجود دارد که به نحو ضرورت ازلی دارای واقعیت است . (مرحوم علامه ج 6 ص 14)

فهرست منابع

قرآن کریم

مرحوم علامه طباطبای ره نهایه الحکمه موسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین قم المشرفه

استاد مصباح ره ، آموزش فلسفه ، سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز چاپ و نشر بین الملل

محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیّه الاربعه، ج۶، ص۱۴ـ ۱۵، حاشیه طباطبائی، قم (تاریخ مقدمه ۱۳۸۷)

محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیّه الاربعه، ج۶، ص۱۶ـ۱۷، حاشیه سبزواری، قم (تاریخ مقدمه ۱۳۸۷)

 حکمت ناب صدرایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد