حکمت ناب صدرائی

تابعدار حسین ہانی

حکمت ناب صدرائی

تابعدار حسین ہانی

نقد و بررسی مکتب اخلاقی احساس گرایی


نویسنده : تابعدار حسین هانی

چکیده

در این مقاله مکتب اخلاقی احساس گرایی نقد و بررسی شده ، بعد از مقدمه بحث مدعا مکتب اخلاقی احساس گرایی بیان شد ، چونکه در اساس این مکتب دو تا مبنای فکری و فلسفی وجود دارد ، لذا تطور تاریخی این دو مکتب فلسفی و نظریات شان بیان شد ، چونکه مکتب پوزیتیویستی مشکل معرفتی دارد لذا بحث قضایا این وسط کشیده شده و از هر لحاظ بحث قضایا بررسی شد ، بعد هر دو مبنی را تحلیل کردیم و مشکلاتشان را به چند نوع اشکالات روشن نمودیم ، وقتی اساس این دو مکتب فلسفی فرو ریخت دیگر چیزی برای این مکتب اخلاقی نماند ، و آخرش یک تیجه گیری بیان شد .

 

کلید واژه

احساس گرایی ، پوزیتیویستی ، کانت ، قضایای تحلیلی و تالیفی ، زبان شناسانه

مقدمه

در حوزه فلسفه اخلاق ما با رویکرد ها و مکاتب های اخلاقی گونا گون مواجه می شویم ، بعضی از آنها واقع گرا و بعضی دیگر غیر واقع گرا هستند ، به عبارت دیگر بعضی مکاتب اخلاقی گزاره های اخلاقی را گفتند که آنها از واقعیت خارجی و عین حکایت می کنند در مقابل بعضی مکاتب قائل به این شدند که گزاره های اخلاقی از هیچک واقعیت و عین حکایت نمی کنند ، باز هر دو دسته شاخه های گونا گون تقسیم می شوند ، در حقیقت هر مکتب اخلاقی یک پشتوانه فلسفی دارد که به این مکتب به واقعیت یا به غیر واقعیت سوق می دهد و این مبانی فلسفی باعث رویکرد های گونا گون اخلاقی شدند ، اگر میخواهیم دنبال نقد یا بررسی یک مکتب اخلاقی باشیم، اول باید مبانی فلسفی آن مکتب اخلاقی را بررسی کنیم تا بدانیم که چرا این مکتب به اینجا کشیده شده و اگر توانیستیم مبنی فلسفی آن مکتب را اثبات کنیم آن زمان آن مکتب اخلاقی خود بخودی اثبات خواهد شد و همچنان اگر توانیستیم مبنی فلسفی آن مکتب را رد کنیم ، آن وقت معنایش این است که خود مکتب اخلاقی را از بین بردیم.

یکی از مکاتب اخلاقی که جامعه اسلامی را خیلی آسیب رسانده و اقدار اسلامی را لکه دار کرده ، مکتب اخلاقی احساس گرایی است ، ظاهر این مکتب خیلی زیبا است اما باطنش جزء وحشی گری و خلاف انسانیت نیست ، سعی ما در این جستار این است که نخست مدعا این مکتب را بیان کنیم تا بدانیم این مکتب اخلاقی از کدام دسته از مکاتب اخلاقی است ، واقع گرا یا غیر واقع گرا , سپس بدانیم که کدام مبنا فلسفی پشت این مکتب کارفرما است ، با بررسی عقلی و تحلیلی مبنی فلسفی این مکتب را زیر بحث بگریم تا بتوانیم ، فساد این مکتب را آشکار کنیم .

مکتب احساس گرایی

مدعی این مکتب ، این است که سلیقه ی شخصی و احساسات و عواطف درونی ملاک ارزش گزارهای اخلاقی است و از هیچک واقعیت خارجی حکایت نمی کنند .

تمام گزاره های اخلاقی قابل صدق و کذب نیستند ، گزاره های قابل صدق و کذب اند که از واقعیت خارجی خبر بدهند و معیار و ملاک برای شناخت گزارها که آیا از واقعیت خبر دادند یا نه ؟ حس و تجربه است ، هر گزاره ای که حسی باشد و مدعاش زیر تحقیق تجربه قرار بگیرد ، از واقعیت خارجی حکایت کرده است و گزاره ای که زیر آزمائش نمی روند ، از واقعیت خارجی حکایت نه کرده اند ، و تمام قضایا ی اخلاقی زیر تجربه حسی قرار نمی گیرند ، پس از واقعیت خارجی حکایت نمی کنند ، مثلا راستگویی خوب است ، دروغگویی بد است ، قابل آزمایش و تجربه نیست .

در حقیقت پشتوانه فلسفی این مکتب ، دو مبنی فکری هستند یکی مبنی فکری پوزیتیویستی و دومی مبنی فکری زبان شناسنانه است ، همان طور قبلا گفته شد که نخست این دو مبنای فکری و مشکلات را توضیح اراء میکنیم تاکه رد این مکتب اخلاقی روشن گردد .

مبنی فکری پوزیتیویستی منطقی

همان طور که قبلا گفتیم ، اینها گزارها را به سه (قضایای تحلیلی ، قضایای ترکیبی و قضایای فلسفی) قسم تقسیم کردند یا میتوان گفت که این تقسیم قضایا کانت کرده بود ، اینها از این تقسیم استفاده کردند و یک مبنی فکری بنام (پوزیتیویسم) درست کردند و ما ناگزیر اینجا این بحث را مطرح کنیم .

تاریخچه

اول باید بدانیم که تاریخچه قاضایا ای تحلیلی و ترکیبی را می‌‌توان به سه دوره تقسیم کرد: نخست با دوره‌‌ای مواجهیم که تحلیلی را روشی برای شناخت به شمار می‌‌آورند. در ادامه به دوره‌‌ای برمی‌‌خوریم که تحلیلی، معیاری برای تقسیم قضایا است و سرانجام در دوره جدید، تحلیلی نمایانگر مکتبی در فلسفه معاصر است و اینک توضیح هر یک از این دوره‌‌ها :

 تحلیلی به عنوان روش

 در نظر برخی فیلسوفانِ یونانِ باستان، تحلیل راهی بود برای شناخت یا تبیین اشیاء. برای مثال، از سقراط نقل کرده‌‌اند که ((اگر ارائه یک بیان یا تبیین به معنای برشمردن اجزای اوّلیّه است، این اجزا باید شناخته شوند یا قابل شناختن باشند )). (ردریک کاپلستون ج 1، ص 177)

براساس این عبارت ، در نظر سقراط تحلیل، باید واجد یکی از این دو شرط باشد: اجزای اوّلیّه یا شناخته شده باشند و اگر شناخته شده نیستند، قابل شناختن باشند.

تحلیلی به عنوان معیار تقسیم قضایا

در نظر افلاطون آن گونه که پرتوکلاس به وی نسبت می ‌‌دهد «تحلیلی» نام نوعی برهان است که امروزه ما آن را تحت عنوان «برهان خُلف» می‌‌شناسیم.

پس از افلاطون نوبت به شاگرد او، معلّم اوّل، می‌‌رسد. ارسطو موفق شد مباحث منطقی را که در آن روزگار رایج بود، در کتاب ارغنون گردآوری و تدوین کند. او در این کتاب، تحلیلی را هم در بخش تصوّرات مطرح می کند و باب سوم و چهارم کتاب را «تحلیلات» نام می‌‌گذارد و هم در بخش تصدیقات، تحلیلی را به عنوان نوعی برهان در مقابل برهان دیالکتیکی قرار می‌‌دهد.

اگر ادامه این روند را در تاریخ فلسفه پی بگیریم، درخواهیم یافت که اصطلاح تحلیلی و ترکیبی جز به‌‌عنوان‌‌روشی برای رسیدن به مجهول تصوّری یا مجهول تصدیقی به کار نرفته است.

اصطلاح معاصر

از زمان کانت به این سو، چرخشی در کاربرد واژه تحلیلی و ترکیبی به وجود آمد. توضیح آنکه لایب‌‌نیتس در یک تقسیم، حقایق را به حقایق ضروری و حقایق ممکن تقسیم کرد و مدّعی شد که می‌توان از راه تحلیل، به صدق حقایق ضروری دست یافت. معیاری که وی در این تقسیم به کار برد، زمینه‌‌ای شد تا فیلسوفان بعدی توجّهی جدّی به تقسیم مذکور داشته باشند و در پیشرفت آن بکوشند. از جمله، هیوم با الهام از تقسیم لایب‌‌نیتس، میان قضایای تحلیلی و تجربی تمایز نهاد و در ادامه، کانت متأثر از تقسیم هیوم، احکام را به تحلیلی و ترکیبی تقسیم کرد ، پس از کانت نیز این تقسیم به ویژه در مباحث معرفت‌‌شناسی همواره مورد توجّه فیلسوفان بوده و هست و یکی از کسانی که برای مبنی فکری خود از این تقسیم استفاده کردند ، پوزیتیویست اند .

نکته ای که خیلی مهم است ، ما می توانیم از جهات مختلف قضیه را تقسیم کنیم ، از لحاظ نحوی ، از لحاظ منطقی ، از لحاظ معنی شناختی و معرفت شناختی و روان شناختی و ...

تعریف قضیه

هر قولی که مشتمل بر اثبات یا نفی خبری باشد، و بر خلاف انشاء، قابل تصدیق و تکذیب باشد، قضیه نامیده می‌شود.

اقسام قضایا از لحاظ منطقی

قضیه به حسب رابطه و نسبت حکمیه بر دو قسم است: حملیه - شرطیه

قضیه حملیه :  قضایا های است که مرکب شده باشد از: موضوع، محمول، نسبت حکمیه

ما آنگاه که قضیه ای را در ذهن خود تصور میکنیم و سپس آن را مورد تصدیق قرار میدهیم گاهی به این نحو است که یک چیز را موضوع قرار میدهیم یعنی آن را در عالم ذهن خود « مینهیم» و چیز دیگر را محمول قرار میدهیم یعنی آن را بر موضوع حمل میکنیم و به عبارت دیگر آن را بر موضوع بار میکنیم. و به تعبیر دیگر: در قضیه حملیه حکم میکنیم به ثبوت چیزی برای چیزی . در اثر نهادن یک موضوع و بار کردن چیزی بر آن، نسبت میان آنها بر قرار میشود و به این صورت قضیه درست میشود .

مثلا میگوئیم: زید ایستاده است. و یا میگوئیم: عمرو نشسته است، کلمه « زید» موضوع را بیان میکند و کلمه « ایستاده» محمول را و کلمه « است» نسبت حکمیه را، در حقیقت ما زید را در عالم ذهن خود نهاده ایم و ایستادن را بر او بار کرده ایم و میان زید و ایستاده رابطه و نسبت بر قرار کرده ایم و با این ترتیب قضیه بوجود آورده ایم .

موضوع و محمول در قضیه حملیه دو طرف نسبت میباشند، این دو طرف همواره باید مفرد باشند و یا مرکب غیر تمام، اگر بگوئیم آب هنداونه مفید است، موضوع قضیه یک مرکب ناقص است ولی هرگز ممکن نیست که یک طرف یا هر دو طرف قضیه حملیه مرکب تام باشد .

نوع رابطه در قضایای حملیه رابطه اتحادی است که با کلمه « است» در زبان فارسی بیان میشود. مثلا اگر میگوئیم زید ایستاده است در واقع حکم کردهایم که زید و ایستاده و در خارج یک چیز را تشکیل میدهند و با یکدیگر متحد شدهاند .

قضیه شرطیه : ولی گاهی که قضیه را در ذهن خود تصور میکنیم و سپس آن را مورد تصدیق قرار میدهیم، به نحو بالا نیست، یعنی در آن چیزی بر چیزی بار نشده است، و به عبارت دیگر در آن حکم به ثبوت چیزی برای چیزی نشده است بلکه حکم شده است به مشروط بودن مفاد یک قضیه به مفاد قضیه دیگر، به عبارت دیگر حکم شد است به « معلق» بودن مفاد یک قضیه به مفاد قضیه دیگر. مثل اینکه میگوئیم: « اگر زید ایستاده است عمرو نشسته است» و یا میگوئیم: « یا زید ایستاده است، یا عمرو نشسته است» که در حقیقت، معنی این است اگر زید ایستاده است عمرو نشسته است و اگر عمرو نشسته است زید ایستاده است. اینگونه قضایا را « قضیه شرطیه» مینامند .

قضیه شرطیه نیز مانند قضیه حملیه دو طرف دارد و یک نسبت، ولی بر خلاف حملیه، هر یک از دو طرف شرطیه یک مرکب تام خبری است، یعنی یک قضیه است، و میان دو قضیه رابطه و نسبت بر قرار شده است. یعنی از دو قضیه و یک نسبتیک قضیه بزرگتر به وجود آمده است .

قضیه شرطیه به نوبه خود بر دو قسم است، یا متصله است و یا منفصله، زیرا رابطه ای که در قضیه شرطیه دو طرف را به یکدیگر پیوند میدهد، یا از نوع پیوستگی و تلازم است و یا از نوع گسستگی و تعاند .

تلازم یا پیوستگی یعنی یک طرف مستلزم دیگر است، هر جا که این طرف هست آن طرف هم هست. مثل اینکه میگوئیم: هر وقت ابرها رعد میزنند پس صدای رعد شنیده میشود، یا میگوییم: زید ایستاده است عمرو نشسته است، یعنی جهیدن برق ملازم است با پیدایش صدا، و نشست عمرو ملازم است با ایستادن زید، رابطه تعاند بر عکس است، یعنی میخواهیم بگوئیم میان دو طرف نوعی عدم وفاق وجود دارد، اگر این طرف باشد آن طرف نخواهد بود و اگر آن طرف باشد این طرف نخواهد بود، مثل آنکه میگوئیم: عدد یا جفت استیا طاق، یعنی امکان ندارد یک عدد خاص هم جفت باشد و هم طاق. و مثل آنکه میگوئیم یا زید ایستاده است و یا عمرو نشسته است. یعنی عملا ممکن نیست که هم زید ایستاده باشد و هم عمرو نشسته .

در قضایای شرطیه متصله که رابطه میان دو طرف تلازم است واضح است که یک نوع تعلیق و اشتراط در کار است. مثل این که میگوئیم: اگر برق در ابر بجهد آواز رعد شنیده میشود، یعنی شنیدن آواز رعد مشروط و معلق است به جهیدن برق، پس شرطیه نامیدن قضایا متصله روشن است. ولی در قضایای منفصله که رابطه از نوع تعاند است مثل: عدد یا جفت است و یا طاق، تعلیق و اشتراط در ظاهر لفظ نیست ولی در حقیقت مثل این است که هر کدام مشروط و معلقند به عدم دیگری، یعنی اگر جفت است طاق نیست و اگر طاق است جفت نیست، و اگر جفت نیست طاق است و اگر طاق نیست جفت است .

پس معلوم شد که قضیه در تقسیم اولی منقسم است به: حملیه و شرطیه، و قضیه شرطیه منقسم است به متصله و منفصله .

و هم معلوم شد که قضیه حملیه کوچکترین واحد قضیه است ، زیرا قضایای حملیه از ترکیب مفردها یا مرکبهای ناقص بوجود میآید اما قضایای شرطیه از ترکیب چند قضیه حملیه و یا از ترکیب چند شرطیه کوچکتر بوجود میآیند که آن شرطیه های کوچکتری در نهایت امر از حملیه هائی ترکیب شده اند .

در قضایای شرطیه دو طرف را مقدم و تالی میخوانند یعنی جزء اول « مقدم» و جزء دوم « تالی» خوانده میشود. بر خلاف حملیه که جزء اول را موضوع و جزء دوم را محمول میخوانند .

قضیه شرطیه متصله همواره در زبان فارسی با الفاظی از قبیل « اگر» « چنانچه» « هر زمان» و امثال اینها و در عربی با الفاظی از قبیل « ان» « اذا» « بینما» « کلما» توام است و قضیه شرطیه منفصله در زبان فارسی با لفظ « یا» و در زبان عربی با الفاظی از قبیل « او» « اما» و امثال اینها توام است .

موجبه و سالبه

تقسیم قضیه به حملیه و شرطیه، چنانکه دیدیم تقسیمی بود به حسب رابطه و نسبت حکمیه اگر رابطه اتحادی باشد قضیه حملیه است و اگر رابطه از نوع تلازم یا تعاند باشد شرطیه است .

تقسیم قضیه به حسب رابطه به گونه دیگر هم هست و آن این که در هر قضیه یا این است که رابطه (اعم از اتحادی یا تلازمی یا تعاندی) اثبات میشود و یا رابطه نفی میشود. اولی را قضیه موجبه و دومی را قضیه سالبه میخوانند. مثلا اگر بگوئیم « زید ایستاده است» قضیه حملیه موجبه است و اگر بگوییم « چنین نیست که زید ایستاده است» قضیه حملیه سالبه است. اگر بگوئیم: اگر« بارندگی زیاد باشد محصول فراوان است» قضیه شرطیه متصله موجبه است و اگر بگوئیم: اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک رودی شرطیه متصله سالبه است .

اگر بگوئیم « عدد یا جفت استیا طاق» قضیه شرطیه منفصله موجبه است و اگر بگوئیم « نه چنین است که عدد یا جفت استیا عددی دیگر» قضیه شرطیه منفصله است .

اقسام احکام و قضایا از نگاه کانت

کانت قضایا را به دو قسم : تحلیلی و تالیفی یا ترکیبی تقسیم میکند :

 قضایای تحلیلی ؛ قضایایی هستد که مفاد محمول در دل موضوع گنجانده شده است مانند: مثلث سه ضلعی است، این قضایا معرفت و شناخت جدیدی به دست نمی دهند و از این قضایا معرفت جدیدی تولید نمی گردد به عقیده کانت قضایایی که در الهیات به کار می رود به این حوزه مربوطند .

قضایای تالیفی یا ترکیبی ؛ قضایایی هستند که محمول در دل موضوع گنجانده نشده است مانند: زمین کروی است، این قضایا شناخت و معرفت جدیدی نسبت به عالم به دست میدهند کانت دوباره این قضایا را به دو قسم تالیفی ماتقدم و تالیفی ماتاخر تقسیم میکند قضایای ریاضی از نوع ترکیبی ماتقدم است و قضایای علوم طبیعی از نوع ترکیبی ماتاخر است.

کانت از این تقسیم و توضیح نتیجه میگیرد که در متافیزیک محال است که به معرفتی از طریق عقل محض برسیم چون در آن قضایای ترکیبی ماتقدم جریان ندارد از سوی دیگر احکام تالیفی ماتاخر نیز جاری نیست چون این احکام پس از تجربه هستد و تجربه در متافیزیک معنا ندارد پس برای متافیزیک تنها قضایای تحلیلی می ماند که آنهم معرفت جدیدی به دست نمی دهد . (فلسفه کانت ص 142)

نخست باید یادآور شد که تقسسیم‌‌بندی کانت مربوط به قضایا نیست. مربوط به احکام است، یعنی قضایایی که کسی در آن‌‌ها به امری تصدیق یا اذعان می‌‌کند. او به این قضیّه کاری ندارد که «گربه جانوری است گوشت‌‌خوار» منظور او حکمی است که کسی به این موضوع می‌‌کند . (همان)

قضایا از نگاه پوزیتیوستها

آنها قائل به این اند که تنها معرفت معتبر و درست علاوه برحسی و تجربی بودن ، قابلیت تحقیق تجربی را دارا باشد ، بر این اساس اینها قضایا را به سه قسم تقسیم کردند ، قضایا تحلیلی که بحثش گذشت ، قضایا تجربی اینها همان ترکیبی یا تالیفی ماتاخر کانتی اند و سوم قضایا فلسفی و اینها درباره متافیزک اند ، قضایا اول که دانش جدیدی نمی دهم و سومی قابلیت تحقیق تجربه را ندارند .

نتیجه گیری

اساس مکتب احساس گرایی مبنی فکری پوزیتیویستها است ، بنابراین منبی گفتند که تمام گزاره های اخلاقی از دسته سوم اند و نمی توانیم این گزاره ها را مورد صدق و کذب قرار بدهیم ، مثلا امانت داری خوب است از هیچ واقعیت خارجی حکایت نمی کند بلکه فقط ابراز احساس خوش آئندی و بد آئندی است و صرف بروز احساسات نه بیان احساسات است .

نقد مبنای

اشکال اول ؛ اعتبار خود حس و تجربه به عقل است ، معرفت حسی و تجربه هیچ کدام بدهی نیستند ، باید با عقل اعتبارش اثبات بشود ، اگر کسی اعتبار عقل را قبول ندارد ، اعتبار تجربه را نمیتواند بپزیرد حتی اعتبار حس را نمی تواند بپزیرد .

اشکال دوم ؛ اگر کسی بگوید ، فقط معرفت حسی و تجربی معتبر است ، و تنها راه معرفت حس و تجربه است ، این ادعا است بی دلیل و نادرست که هیچک دلیل ندارد .

نکته ؛ زمانی که اینها در حلقه وین جمع می شدند و بحث می کردند مواجه مشکلات شدند ، که بعضی از مفاهیم حسی داریم که در تجربه و حس نمی آیند ، مثل میدان الیکترانیکی و میدان مقناطیسی ، تجربی اند اما قابل دید حس نیستند ، برای حل این مشکل دائره مشاهده را وسیع کردند که یا خود چیز قابل دید باشد یا آثارش قابل دید باشند .

اشکال سوم ؛ وقتی مطلب فوق الذکر را گفتند که اگر چیز قابل دید نباشد اما آثارش قابل دید نباشند ، این زیر یک نوع مشاهده است ، مثلا خیلی چیزها در فیزک و شیمی قابل دید نیستند اما آثارش را با دستگاه قابل دید میکنند ، مثل آمواج که شما نمی بینید که با دستگاه آثارش را نمائش میدهید ، اشکالش اینجا است که شما نمی بینید حتی آثارش را با دستگاه اندازه گیری می کنید و این شد تجربی و حسی ، پس خدا هم همین طور است که خودش قابل دید نیست اما آثارش قابل دید اند و با آثارش قابل اثبات است ، پس چطور شد که آن شد با معنی و این شد بی معنی ؟

اشکال چهارم ؛ از همه اشکالات بالا تر و خیلی مهم این است که پوزیتیویست یک مکتب فلسفی است ، و شما گفتید که جمله های معنا دارند که تجربی و تحلیلی باشند ، خود این جمله تجربی است یا تحلیلی ؟ هیچ کدام ، فلسفی است ، آلان این را شما با تجربه ثابت کردید ؟  نه ، دارید استدلال می کنید ، خود پوزیتیوست یک مکتب فلسفی است

مبنی فکری زبان شناسانه

اینها قائل اند که اگر ما در هر زبان دقت کنیم ، دو نوع واژه داریم ، یکی توصیفی اند و دیگری احساساسی اند . 1 . واژه توصیفی ؛ از این دسته واژه ای اند که از یک واقعیت خارجی توصیف می کنند ، اینها از واقعیت توصیف گر هستند ، مثل درخت ، سنگ ، کوه و ... اینها دارند از یک واقعیت خارجی توصیف می کنند .

2 . واژه احساسی ؛ این دسته از واژه فقط احساسات رو بروز می دهند ، مثل آفرین ، خوب و .....  اینها به هیچ واقعیت ارتباطی ندارند و فقط احساساتی اند .

براساس این مبنی فکری گفتند ، گزاره های اخلاقی ، غیر واقعی اند به این معنی که اصلا از هیچ واقعیت خارجی حکایت نمی کنند و فقط برای بروز احساسات استفاده می شوند .

اشکال ؛ اولا واژه های اخلاقی همیشه کاربرد احساسی ندارند ، بلکه میشود بعضی اوقات این واژه های اخلاقی از یک واقعیت خارجی حرف بزند ، مثلا وقتی دکتر به مریض گفت ، این دارو برات خوب است ، اینجا از واژه خوب احساساتی حرف نزده ، بلکه از یک واقعیت خارجی صحبت کرده است .

ثانیا ؛ گاهی اوقات ما می توانیم از یک واقعیت احساسی حرف بزانیم ، باز از همه مهم وقتی واژه خوب در اخلاقی استفاده شد ، از کجا معلوم که این احساسی حرف زده ، بیایید باید ثابت کنید ، به چه دلیلی این واژه اخلاقی احساساتی کاربرد دارد ؟

نتیجه گیری

مکتب اخلاقی احساس گرایی ، یک پشتوانه فلسفی دارد که عبارت است از پوزیتیویستی منطقی و زبان شناسنه و هر دو این مبنا خودشان بنیاد های سست و نادرست دارند که مشکلات زیادی مواجه اند ، ما دربعضی شان را اینجا ذکر کردیم ، زمانی اساس فروبریزد ساختمان همان لحظه زمین گیر می شود .


فهرست منابع

1 . ردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه جلال‌‌الدین مجتبوی، (تهران، علمی و فرهنگی، 1362)، ج 1، ص 177

2 . کورنر، اشتفان، فلسفه کانت، ترجمه عزت‌‌الله فولادوند، (تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، 1367) ، ص 142

3 . استاد مصباح ره ، آموزش فلسفه ، ج 1 ، سازمان تبلیغات اسلامی ، شرکت چاپ و نشر بین الملل

4 . استاد شهید مرتضی مطهری ره ، اندیشه مطهر

 حکمت ناب صدرایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد