نویسنده : تابعدار حسین هانی
چکیده
در ابتـدای قرون وسطی مهمتـرین فیلـسوف مـسیحی یعنـی آگوستین به وحی توجه ویژه ای داشت اما نقـش عقـل را چنـدان قابـل توجـه نمـی دانـست ، به نظر آگوستین قدیس راه شناخت ، ایمان قلبی و نه عقل می باشد اما در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 ، توجه ویژه به عقل شد این امر در توماس بـه اوج خـود رسـید و گفته شد که توماس از ابن رشد متاثر بوده و بعضی ها به ابن رشد را عقلگرا افراطی ذکر کرده اند ، ما در این مقاله سعی داریم که نخستین اندیشه ابن رشد و توماس مسیحی را بپردازیم و بعدا عقل گرایی حداکثری و رویکرهای اصلی حداکثری را بیان می نماییم تا نتیجه گیری بگیریم که آیا ابن رشد و توماس عقلگرا افراطی اند یا نه .
مقدمه
همانطور که روشن است تفکیک و گاهی تعـارض بـین عقـل و وحـی مهمتـرین مـسئله در قـرون وسـطی بـه شـمار مـیرود. در ابتـدای ایـن عـصرمهمتـرین فیلـسوف مـسیحی یعنـی آگوستین به وحی توجه ویژه ای داشت اما نقـش عقـل را چنـدان قابـل توجـه نمـی دانـست ، به نظر آگوستین قدیس راه شناخت ، ایمان قلبی و نه عقل می باشد اما در اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 ، توجه ویژه به عقل شد این امر در توماس بـه اوج خـود رسـید ، تقریبـاً تمـام اندیشمندان به یقین باور دارند که این تفکر عقلگرایانـه برگرفتـه از ابـن سـینا و بـا انـدکی تفاوت از ابن رشد مسلمان میباشد .
توماس آکوئیناس فیلسوف بزرگ دومنیکی و فرمانراوای بی رقیب قلمرو کلام کاتولیکی است ، این فیلسوف در فلسفه روش مشائی دارد ، همچنین معتقد است که می توان نظام کلامی براساس طریق مشائی بنیان نهاد ، البته او از این راه از متفکران مسیحی و غیر مسیحی کمک بسیار گرفته است ، به طور مثال حضور ابن سینا در آثار وی چشمگیر است ، تا جای که نظر خود را با نظر ابن سینا همراه می بیند اظهار خوشحالی می کند در این راستا به رغم این که از ابن رشد متاثر است می کوشد از او دوری جوید ، (1)
1 . تاریخ فلسفه غرب ج 2 ص 5
به خاطره این تاثیر ، می خواهیم اول اندیشه ابن رشد در این حوزه ذکر نماییم و بعد اندیشه توماس را بیان کنیم
عقل گرایی ابن رشد
بعضی ابن رشد را عقل گرا افراطی می شمارند درحالیکه بعدا روشن می شودکه ایشان عقل گرا افراطی نبودند او معتقد است شناخت هایی که از طریق وحی حاصل می شوند متمم ومکمل علوم عقلی هستند و هر آنچه را که عقل آدمی از درک آن ناتوان است باید از شرع فرا گرفت ، به اعتقاد وی : هر شریعت ناگزیر عقلانی هم خواهد بود و لذا هر پیامبری حکیم است و هر حکیمی پیامبر نیست .(1)
وی بر همین اساس در فضل المقال فیما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال) در پی اثبات هماهنگی حکمت و شریعت بر می آید .
عمده کلام وی در باب انتظار بشر از دین ، این است که انتظار عموم مردم از دین ، باید درک ظواهر شرع باشد و انتظار خواص در درک معانی تأویلی شرع جای می گیرد و آنگاه که عقل از درک حقایق ناتوان شود شرع آن را تبیین می کند . (2)
1 .. ابن رشد تهافت التهافت ، ص 255
2 ۔ ابن رشد فضل المقال فیما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال
بعضی ها به ابن رشد اشکال گرفتند که در واقع وی نظریه (فروغ دین در غروب عقل) قائل است ، اشکال دیگر این گرفتند که تأویلی که ابن رشد بیان کرده است منابع دینی آن را تائید نمی کنند ، تأویل در منابع دینی یعنی عینیت و واقعیت معانی آیات ، نه عدول از معانی ظاهری به معنی خلاف ظاهر . (1)
بعضی دیگر از ابن رشد دفاع کردند که وی در بعضی تعلیم شرعی ظاهر و باطنی قائل است ، فقط خواص اند که از عهده باطن شرع بر می آیند و اینجا است که نیاز فکر و اندیشه روشن می گردد ، بحث تأویل را مطرح ساخت و گفت که نیاز به افرادی آگاه به مسائل عقلی و دینی داریم تا به معانی واقعی دست یابند ، وی ابتداء در ارتباط فلسفه و دین ، فلسفه را از دین واجب دانست و سپس ظاهر و باطن را در قرآن اثبات کرد ، گروهی را اهل باطن و گروهی را اهل ظاهر شمرد . (2)
عقل گرایی توماس آکوئیناس
فیلسوفانی که در قرون وسطی به فلسفه می پرداختند بیشترآباء کلیسا بودند. گروهی از آنهـا به مباحث فلسفی میپرداختند تا به نوعی بتوانند عقل و فلسفه را رد کنند و برتری وحـی بـر عقل را نتیجه بگیرند. گروهی نیز بدان میپرداختند تا بتواننـد یـک همـاهنگی بـین ایمـان و عقل ایجاد کنند. آکوئیناس که از جانب کلیسا به عنوان «قدیس» شـناخته شـد .
وی بین الهیات و فلسفه فرق قائل است ، الهی دان اصول خود را وحیانی تلقی می کند و اموری را که با آنها سروکار دارد به عنوان امور وحیانی یا آنچه از داده های وحی قابل استنتاج است بررسی می کند ، درحالیکه فیلسوف اصول خود را تنها به عقل در می یابد و اموری را با آنها سروکار دارد نه به دادههای وحیانی بلکه همچون اموری که نور طبیعی عقل قابل درک بوده و شده است بررسی می کند ۔
به عبارت دیگرتفاوت بین الهیات و فلسفه در موضوعاتی که به طور خاص مورد نظر اند نیست ، مثلا راز تثلیث مناسب و خاص الهیات است ، لهذا نمی توان این راز را بواسطه عقل شناخت و تنها از راه وحی معلوم می شود ، در حالیکه حقائق دیگر خاص فلسفه اند که درباره آن وحی چیزی نگفته است . (3)
بعضی حقائق وجود دارند که بین وحی و فلسفه مشترک اند ، وجود این حقائق مشترک تفاوت بین الهیات و فلسفه را غیر ممکن می سازد ، زیرا آنها امور مشترک را مورد بحث قرار می دهند .
1 . مسائل جدید کلامی و فلسفه دین ، خسرو پناه ج 3 ص 67
2 ۔ عباس بخشنده بالی ص 11 الی 12
3 ۔ تاریخ فلسفه غرب ج 2 ص 403
لذا تفاوت بین شیوه فیلسوف و متکلم است اما هر دو به دنبال یک حقیقت اند ، فلسفه معطوف به الهیات به این فرق مادیات به صعود حرکت می کند اما الهی دان اینطور نیست ، به طور مثال اگر فیلسوف تعقل درجهان مادیات به صانع و خالق جهان رسید لازم نیست که به او اعتقاد نیز داشته باشد ، به عبارت دیگر وی قایل به این است که فهمیدن و اعتقاد داشتن دو حقیقت جدا اند ، ممکن است کسی فهمیده باشد اما اعتقاد و باور ندارد و بالعکس به چیزی اعتقاد و باور دارد اما درباره اش علم ندارد .(1) ، و نظریه وحی شده را نمی توان زیر سوال برد ولی درباره نظریه طبیعی عقلی می توان پرسش نمود ، هدف توماس از این تفکیک این بود که اعتقادات کلیسا را همیشه از شر سوالات دور بسازد .
1۔ حسین عظیمی دخت ، ص 18
یکی از مهمترین مسائل در حوزه دین پژوهی و فلسفه دین چگونگی رابطه عقل و ایمان ، یا به عبارت دیگر عقل و دین ، عقل و وحی ، فلسفه و دین یا علم و دین است ، اساسی ترین پرسشهای که در مورد چگونگی ارتباط عقل و ایمان مطرح است از این قرار است : رابطه دست آوردهای عقل با آموزه های دین چگونه است؟ آیا میان آنها ترابط تعارض وجود دارد یا تداخل ؟ به تعبیری آیا تعقل در حوزه دین جایگاهی دارد یا نه ؟ یا همانند پرسشهای دیگر ..............
در پاسخ به این پرسشها بعضی سرسخت ترین و افراطی ترین دشمنان عقل گرا، عقل را مورد هجوم قرار داده اند، مثلا پولس قدیس یا در اسلام ، اخباریون که دشمنان سرسخت عقل بوده اند ، از سوی دیگر بعضی از عقل گرا معیار سنجش آموزه های دینی را فقط در حیطه عقل انحصار داده اند طائفه دیگری از آنها تا جای جلو رفتند که آموزه های دینی را درمقابل عقل قرار داده اند،این اختلاف باعث شد که رویکرد های گونا گون به مسئله عقل و ایمان به وجود آمد.
عقل گرایی
عقل گرایی یک عنوان وسیع است که در حیطه خود خیلی از ملحدان و مومنان و همچنین دانشمندان غربی و شرقی را جا می دهد ، برخی از دانشمندان غربی عقل گرایی را به دو شاخه تقسیم می کنند که عبارت است از عقل گرایی حد اکثری و انتقادی ، (1) اما به نظر می رسد می توان تقسیم دقیق تر ارای کرد که شامل عقل گرایی اعتدالی می شود ، اما ما در این تحقیق فقط عقل گرائی حداکثری را بررسی خواهیم کرد .
عقل گرایی حد اکثری
منظور از عقل گرایی حد اکثری این است که (صدق اعتقادی را چنین معلوم کنیم که جمیع عقلا قانع شوند)(2)
این نظر در طول تاریخ در نظرات دانشمندان شرق و غرب دیده می شود و این معیار را بیشتر قبول دارند اما می شود قائلین به این معیار را به دو دسته تقسیم کرد ، کسانی که با این معیار سعی داشتند که اثبات کنند که گزاره های دینی قابل اثبات عقلانی نیستند تا موضع عقل گرایی خویش را حفظ کنند ، گروه دیگری کسانی اند که تلاش شان این بوده که هم آهنگی عقل و ایمان را اثبات کنند ،
1 ۔ کلام جدید یوسفیان ص 230
2 ۔ مایکل پترسون عقل و اعتقاد دینی ص 72
عقل گرایی موافق با ایمان
همان طور که قبلا گذشت برخی از دانشمندان عقل گرا غربی تلاش کردن که هم آهنگی عقل و ایمان را اثبات کنند، وگزاره های دینی را موافق با عقل جلوه دهند ، این دیدگاه که عقل و ایمان همواره بایکدیگر سازگاری دارند و هر چه که متعلق ایمان است باید قابل اثبات عقلانی نیز باشد ، طرفدارن اندکی دارد ، یکی از میان طرفداران این دیدگاه چهره مهم متفکر غربی ، فیلسوف آلمانی ایمونوئل کانت است .
عقل گرایی ایمانوئل کانت
کانت قائل به این است که میان عقل و ایمان سازگاری و هم آهنگی به طور کلی است و اگر جای دیدید که گزاره های دینی با عقل سازگار نیستند ، بدان که این گزاره دینی از آغاز گزاره دینی نبوده ، هر چه میان عقل و ایمان سازگاری ندارند ، کنار نهاده می شود و عقل و ایمان سازگاری کامل را دارا هستند . وی جمیع عبادات را به گونه ای چاپلوسی نسبت به خدا وند می خواند (1)
نقد
چیزی که مسلم است کانت در همه آثار خویش با الهیات (عقلی) مخالفت پرداخته است و این باعث شد که کانت برای اثبات به خدا ، اختیار و معاد از عقل عملی تمسک جسته است از این رو ، شایسته نیست که کانت را در صف عقل گریان ذکر نماییم ، زیرا که این بحث گروی به این امر است که عقل نظری در مسائل ما بعد الطبیعه دسترس دارد . لذا این سخنان کانت دور از تناقض نیستند .
عقل گرایی مخالف با ایمان
عقل گرایانی که مخالف با ایمان هستند ، همچون هیوم راسل ، کلیفورد نامبرد ، همه اینها معیار عقل گرایی حداکثری را قبول دارند ، اما عقل گرایی اینها با دلیل گرایی پیوند خورده است .
عقل گرایی هیوم
هیوم با مبنی گرایی تجربی اش با نفی علیت و زیر سوال بردن معجزات تمامی ایمان را به چالش فراخوانده است. (2)
1 . سید حسین عظیمی دخت ، عقل و دین ص 14
2 ۔ حسین عظیمی دخت ، ص 18
عقل گرایی کلیفورد (دلیل گرایی)
پذیرفتن و براساس معیار عقل گرایی حد اکثری (صدق اعتقاد را چنین معلوم کنیم که جمیع عقلاء قانع شوند) معتقد است که اثبات همگانی و همه جایی اعتقادات دینی ممکن است اما شرط لازم رسیدن به ایمان ، عقل گرایی حد اکثری است (1) لکن این امر به خاطر مشاغل فراوان و گرفتاری های زندگی برای انسان ممکن نیست ، این نظر کلیفورد با دلیل گرایی پیوند خورده ، خلاصه دیدگاه کلیفورد ( همیشه و همه جا و برای همه کس ، اعتقاد به هر چیزی بر مبنای ادله ناکافی ، کاری نادرست است ) (2)
1 ۔ خسره پناه ، مسائل کلامی جدید و فلسفه دین ، ج 3 ،ص 209
2 ۔ کلام جدید یوسفیان ، ص 232
برای اعتقاد دینی معیار سختگیرانه
چرا کلیفورد برای اعتقاد دینی چنین معیار سختگیرانہ ای مطرح می کند؟اعتراض و پاسخ آن
یکی از
انتقاداتی کہ علیهاین دیدگاہ مطرح است این است
کهبسیاری از مردم بهویژہ
کسانی کهبرای
گزران زندگیشان بهسختی کار کنند فرصت کمی برای تحصیل دارد، دقت
نمی کند وچه بسا
نمی توانند از عھدہایتفکرات دشواری در
آیند بس این معیارسخت
برای بسیاری از
مردم میسر نیست۔
جوابکلیفورد
انتقاد توجیهدارد فرض کند شخصی بگوید کهمن فرد پر مشغلهای ھستم و
برای
اینکهشائستگیداوری در خصوص پارای مسائل را پیدا کنم یا حتی برای این که
بتوایلب برھانھای مربوط را بفھمدباید یک دورای طولانی
مطالعهو تحقیق کنم ومن
فرصت این کار
ندارم۔
کلیفورد می
گویند کهدر این صوررت این شخص فرصتی برای معتقد شدن ندارد ھیچ
نظامی از
اعتقاد دینی نمی تواند این معیار سخت را اثبات کند بس شخص عاقل نباید اعتقاد
دینی داشتهباشد۔
تفاوت عقل گرایی
با عقل گرایی معتدل
قرآن کریم و
روایات بر تدبر و تفکر خیلی تاکید می کند و عقل در اسلام جائ گاہ بالائی
دارد از تقلید
کور کورانہ بهشدت نکوھش شدہ بر این اساس پیروان این
دید گاہ ھمانند عقل
گرایی حد اکثری
بر این باوریم کہ ھمیشہ ھمهجا برای ھمهکس،اعتقاد بهھر چیزی بر
مبنای
ادلهناکافی کاری نادرست است آنچهمیان این دو گروہ جدائی می اندازد کافی یا
ناکافی دانستن
ادلهای است کهبرای اثبات وجود خدا و آموزہھای دینی دیگر اقامهشدہ
است اختلاف
صغروی است نهاختلاف کبروی
عقل گرایی راسل (دلیل گرایی)
راسل نیز عقل گرا حد اکثری دلیل گرا بود ، وی معتقد بود باوجود ادله ناکافی نباید آموزه های دینی را پزیرفت ، در نقل ها آمده که روزی از برترند راسل پرسیدند : اگر پس از مرگ ، تو را پیشگاه خداوند حاضر کنند و بپرسند؛ به چه دلیلی ، وجود خدا و آموزه های وحیانی را باور نداشتی ؟ چه پاسخی خواهی داشت ؟ وی با خونسردی پاسخ داد : در جواب خواهم گفت : خدایا ادله ناکافی ۔ ادله ناکافی ! (1)
نقد بر عقل گرایی حداکثری
عقل گرایان اندیشه آدمی را معیار و میزان دین پنداشته، وجود امور برتر از سطح درک و عقل انسان را باور ندارند. این گروه، تنها منبع حقیقت یاب و یگانه میزان واقعیت سنج عالم را نیروی خرد و استعداد عقلانی بشر می دانند؛ از این رو، حتی امور خرد گریز را که از دسترس عقل خارجند تاب نیاورده، آن ها را به شدت انکار می کنند.
اولین مشکل عقل گرایی حداکثری آن است که خود ستیز است ، اگر معیار عقل گرایی حداکثری را بر خودش اطلاق کنیم، نباید آن را بپذیریم؛ یعنی با پذیرش آن به لزوم نپذیرفتن آن می رسیم؛ زیرا تنها می توان قضیه ای را عقلاً پذیرفت که صدق آن برای جمیع عاقلان در جمیع زمان ها و مکان ها به اثبات رسد. حال باید پرسید: آیا صدق خود این قضیه (که تنها می توان قضیه ای را عقلاً پذیرفت که...) برای جمیع عاقلان در جمیع زمان ها و مکان ها به اثبات رسیده است؟ پاسخ منفی است؛ بنابراین، نباید آن را پذیرفت، و از صدق آن معیار سخت گیرانه، کذب خودش لازم می آید.
1 ۔ کلام جدید یوسفیان
مشکل دیگر آن است که هیچ قضیه ای را نمی توان یافت که بتواند پاسخگو و برآورده کننده مقتضای معیار مذکور باشد. بدیهی ترین بدیهیات نیز از جانب کسانی مورد تردید قرار گرفته اند. برخی حتی در حسّیات و عقلیات نیز شک کرده اند. گروهی گفته اند: بدیهی بودن، تنها نشان دهنده روشنی و وضوح برای فاعل شناسایی است، اما دلیل بر این نیست که واقعیت نیز آن چنان باشد که برای شخص می نماید.
نتیجه گیری
1 ۔ تفکیک و تعارض بین عقل و ایمان مهمترین مسئله در قرون وسطی به شمار میرود ، در قرون وسطی اگوستینوس توجه ویژه به وحی داشت و به عقل اهمیت قائل نبود قرن 13 به عقل توجه ویژه شد که توماس این را به عوج خود رساند ، اندیشه عقلگیرانه توماس از ابن سینا و ابن رشد است .
2 ۔ ابن رشد قایل است که شناخت وحیانی متمم و مکمل علوم عقلی هستند ، وی بر همین اساس قایل به این است که شرع داری باطن و ظاهر است ، ظاهر برای عموم مردم و باطن شرع برای خواص است و اینجا است که نیاز فلسفه روشن می شود ، و بحث تأویل را مطرح کرد که مورد تنقید و تائید قرار گرفت .
3 ۔ توماس بین الهیات و فلسفه تفاوت قائل است اما این تفکیک در موضوع نیست بلکه در شیوه و روش متکلم و فیلسوف برمیگردد ، البته هر دو به یک حقیقت می رسند اما نمی توان نظریه وحی را زیر سوال برد ولی درباره نظریه عقلی می توان پرسش نمود ، نزد وی فهمیدن و اعتقاد داشتن دو حقیقت جدا اند
4 ۔ بحثی که از عقل گرایی حداکثری شد و معیارات عقل حداکثری بیان شد ، معلوم میشود که ابن رشد و توماس عقل گرای افراطی نبودند .
فهرست منابع
1 . تاریخ فلسفه غرب فردریک کاپلستون جلد فلسفه قرون وسطی از آوگوسینیوس تا اسکوتوس مترجم ابراهیم داد جو ، تهرارن شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ اول 1387
2 . ابن رشد تهافت التهافت ، بیروت ، دارالفکر اللبنانی ، 1993 م
3 . ابن رشد فضل المقال فیما بین الحکمه و الشریعه من الاتصال ، بیروت دار مکتبه التربیه 1987 م
4 . عبدالحسین خسروه پناه مسائل جدید کلامی و فلسفه دین چاپ دوم ناشر مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص) 1393
5 . دو فصل نامه عقل و دین ، شماره 15 ، موسسه دین پژوهی علمی 1395 ، عباس بخشنده بالی دیدگاه ابن رشد درباره نقش عقل در فهم دین و تاثیر این دیدگاه بر توماس
6 . سید حسین عظیمی دخت ، مقاله عقل و دین ، مجله حوزه و دانشگاه / 33
7 ۔ دکتر حسن یوسفیان کلام جدید چاپ سوم ، مهر (قم) صحافی زرین (قم) 1390 ، نشر سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) ، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی و موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
8 ۔ مایکل پترسون ، عقل و اعتقاد دینی ، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی
9 ۔ سید حسین عظیمی دخت ، مقاله عقل و دین ، مجله حوزه و دانشگاه / 33
حکمت ناب صدرایی
نویسنده : تابعدار حسین هانی
چکیده
یکی از پرسشهای اساسی که همواره انسان ها در طول تاریخ به آن مواجه بوده اند آن است که آیا داده های عقلی انسان با دین و شریعت (معارف وحیانی) سازگاری دارند؟ یا اینکه باید یکی از آنها را بر دیگری قربان کرد ؟ به نظر می رسد مفهوم واژه ایمان برای بشر یک مفهوم مبهی نیست و در فهم این مفهوم هیچ ابهامی ندارد اما حاکم شدن عقلانیت و ژرف اندیشی ، تفاسیر و برداشت های مختلف و حتی گاهی منجر به تضاد نیز شده است ، بعضی پرسشهای که در این زمینه مطرح می شوند به این قرار است : آیا در ماهیت ایمان معرفتی وجود دارد یا نه؟ آیا عقل مولد ایمان است یا بالعکس ؟ آیا عقل مانع ایمان است یا حافظ ایمان ؟ آیا عقل ایمان را رشد و پرورش میکند یا متزلزل می کند ؟ آنچه مسلم است تعارض ظاهری بین این دو منبع در برخی مواردی است که باعث شد که بعضی دین ستیزی و دیگری به خرد ستیزی را دنبال کنند . این اختلاف باعث شد که رویکرد های گونا گون به مسئله عقل و ایمان به وجود آمد ، این اختلاف بصورت کلی خودش را میان عقل گرایی و ایمان گرایی بروز داد ، فلاسفه غرب عقل گرایی به دو قسم تقسیم کردند حد اکثری و انتقادی اما میشود عقل گرایی اعتدالی را اضافه کرد ، عقل گرایی حد اکثری در طول تاریخ در نظرات دانشمندان شرق و غرب دیده می شود و معیار حداکثری را بیشتر قبول دارند اما می شود قائلین به این معیار را به دو دسته تقسیم کرد ، کسانی که با این معیار سعی داشتند که اثبات کنند که گزاره های دینی قابل اثبات عقلانی نیستند تا موضع عقل گرایی خویش را حفظ کنند و مایل به دلیل گرایی شدند که این قسم را به جای خود خواهیم پرداخت ، گروه دیگری کسانی اند که تلاش شان این بوده که هم آهنگی عقل و ایمان را اثبات کنند ، لذا خود قائلین به عقل گرایی حد اکثری به چند دسته تقسیم می شوند که عبارت اند : از کسانی که با سازگاری عقل و ایمان مخالف اند و دیگری کسانی که باسازگاری و هم آهنگی عقل و ایمان موافق اند ، دسته دوم را می توان باز تقسیم کرد کسانی که قایل به این اند که سازگاری به طور کلی است و دسته دیگر این سازگاری را به طور جزی می پذیرند .
نظر ایمان گرا این است که از نظامهای اعتقادات دینی موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی قرار نمی گیرد ، قایل به انتقادی می گویند ؛ منظور از این عنوان این است که نظامهای اعتقادات را می توان و می باید مورد نقد و ارزیابی قرار داد ، اگرچه اثبات قاطع چینین نظامهای امکان پذیر نیست ، دلیل گرا معتقداند باوجود ادله ناکافی نباید آموزه های دینی را پزیرفت ، منابع اصیل اسلامی ، با وجود آنکه عقل را حجتی الهی می خوانند ، بر محدویتهای عقل تاکید می ورزند و گونه ای از عقل گرایی را می پرورانند که می توان آن را (( عقل گرایی اعتدالی)) نامید ،
مقدمه
چیستی ایمان و ارتباط ایمان با عقل از دیر زمان تاکنون میان ادیان مورد اختلاف بوده است که باعث اعتقادات ، افکار و رفتارهای مختلف در جوامع انسانی شده است ، بعضی ادیان با عقل ستیز بوده اند و میان عقل و ایمان قائل به بیگانگی شده اند که به این طائفه ایمان گرا گفته می شود و بعضی دیگر ماهیت ایمان را معرفتی و عقلانی دانسته و باورهای ایمانی را قابل استدالال می دانند و برای این گروه اصطلاح عقل گرا به کار می رود .
به نظر می رسد مفهوم واژه ایمان برای بشر یک مفهوم مبهی نیست و در فهم این مفهوم هیچ ابهامی ندارد اما حاکم شدن عقلانیت و ژرف اندیشی ، تفاسیر و برداشت های مختلف و حتی گاهی منجر به تضاد نیز شده است ، بعضی پرسشهای که در این زمینه مطرح می شوند به این قرار است : آیا در ماهیت ایمان معرفتی وجود دارد یا نه؟ آیا عقل مولد ایمان است یا بالعکس ؟ آیا عقل مانع ایمان است یا حافظ ایمان ؟ آیا عقل ایمان را رشد و پرورش میکند یا متزلزل می کند ؟ در این نوشتار سعی می شود که پاسخ به این پرسشها داده شود تا چیستی ترابط عقل و ایمان روشن شود .
تاریخچه
یکی از پرسشهای اساسی که همواره انسان ها در طول تاریخ به آن مواجه بوده اند آن است که آیا داده های عقلی انسان با دین و شریعت (معارف وحیانی) سازگاری دارند؟ یا اینکه باید یکی از آنها را بر دیگری قربان کرد ؟ آنچه مسلم است تعارض ظاهری بین این دو منبع در برخی مواردی است که باعث شد که بعضی دین ستیزی و دیگری به خرد ستیزی را دنبال کنند و در طول تاریخ این نزاع صورتهای مختلف داشته که عبارتند از : فلسفه و دین ، عقل و شریعت عقل و وحی یا تعارض بین علم و دین . (1)
1 ۔ کلام جدید یوسفیان ص 222
همانطور که در نقل تاریخی آمده است درطول تاریخی کلام مسیحی دو سنت مطرح است ، سنت پولسی و سنت یوحنایی ، در تفکر پولس و یوحنا بنام عقلانیت وجود ندارد و تمامی مسیحیت یکی از این دو سنت دفاع می کند ، پولس در نامه هایش می گوید میان ایمان مسیحی و عقل تعارض وجود دارد ، یوحنا نیز می گوید آتن را به اورشیلیم چکار ؟ از همان آغاز مسحیت تا این دوران ، این ناسازگاری بوده است .
اصطلاح شناسی
عقل و وحی
واژه عقل در علوم در معانی گونا گونی به کار می رود و در میان آنها معانی که در مباحث کلام جدید استعمال می شود گاه مقصود از عقل همه معارفی استکه از راههای ھمگانی کسب معرفت حاصل آیند و مقصود از وحی ، آن دسته از شناختهای است که گروهی خاص از انسانها از راه ویژه به دست می آورند . (1)
عقل و دین
عنوانی است که می تواند مباحث مربوط به عقل و وحی را در خود جای دهد و از این اصطلاح بیشترین دانشمندان شرق و غرب استفاده کرده اند ، بعضی به این عنوان با این استدلال که اصلا عقل و دین قسیم نیستند انتقاد گرفته اند . (2)
فلسفه و دین
رابطه عقل و وحی در آغازین روزهای تفکرفلسفی بشر در قالب (رابطه فلسفه و دین) جلوه گر شده است ، بسیاری از دینداران ، آموزه های فلسفی را با تعلیمات پیامبران مغایر دانستند و فیلسوفان برای اثبات سازگاری سعی زیاد کردند ، به هر حال ، اگر منظور از فلسفه ، مطلق معارف عقلانی در مقابل معارف وحیانی باشد ، رابطه دین و فلسفه دقیقا معنای رابطه عقل و وحی و عنوان دیگری برای همین بحث خواهد بود . (3)
علم و دین
یکی از مباحث اصلی کلام جدید معاصر نسبت میان علم و دین است ، اگر منظور از علم (علم تجربی) باشد ، علم و دین زیر مجموعه از مبحث عقل و وحی خواهد بود و اگر منظور از علم مطلق دانشهای باشدکه از راههای ھمگانی کسب معرفت حاصل می شوند ، عنوان علم و دین دقیقا عنوان عقل و وحی خواهد بود . (4)
1 ۔ کلام جدید یوسفیان ص 224 2 ۔ ھمان
3 ۔ همان 4 ۔ همان
قبل از اینکه رابطه عقل و ایمان را مطرح کینم ، لازم است که توضیح مختصری درباره مفردات این عنوان را بیان نماییم .
چیستی عقل
عقل در لغت
عقل در لغت به دو معانی به کار رفته است ؛
اول ؛ به معنای (حبس) ، (ضبط) ، (منع) و (امساک) است .
بنا بر این عاقل کسی گفته می شود که هوای نفس خویش را حبس کرده است .
دوم ؛ به معنای (تدبر) ، (حسن فهم) ، (ادراک) و انزجار نیز استعمال شده است . (1)
عقل در اصطلاح
عقل در اصطلاح به معنای مختلف به کار رفته است و هر علم منظور از عقل معنای خاصی در آن علم را در نظر می گیرد ، ما در اینجا بخاطر اختصار فقط معنای مورد نظر را بیان می نماییم .
عقل عبارت است از (عقل استدلال گر) ، (محصولات عقل نظری و عملی) و (محصولات عقلانیت ابزاری) (2)
توضیح مطلب ؛
گاهی مراد از عقل در این بحث ؛ عقلی است که نسبت به ارزش ها و خوب و بد هیچ موضعی ندارد که ھمان عقل استدلاگر است ، گاهی مراد از عقل محصولات و دست آوردهای عقل نظری و عملی است و گاهی عقل یک ابزار است که انسان را در مقاصد و برنامه های خویش کمک می کند و این در ارزشها و در بدی و خوبی هییچ نقشی ندارد ، در اصطلاح جامعه شناسی عقلانیت ابزاری گفته می شود ۔ (3)
1 ۔ عبدالحسین خسروپناه مسائل جدیدکلامی ج 3 ص 189
2 ۔ ۔ عبدالحسین خسروه پناه ج 3 ص 192 3 ۔ همان
چیستی ایمان
تعریف ایمان، قرنها میان متکلمان، فیلسوفان و الهیدانان مسلمان و مسیحی و پیروان دیگر ادیان اختلاف نظرهای جدی وجود داشته و دارد ، بیشترین اختلاف ها بر سر داخل کردن سه موضوع در تعریف ایمان است : علم ، اراده و عمل ، اما به نظر می رسد ایمان چیزی بیش از علم است و عمل خارجی در آن دخالتی ندارد. ایمان تصدیق قلبی است که به اراده و اختیار انسان و در پی علم یا باور تحقق مییابد و عمل خارجی از لوازم ایمان است و نه جزء ماهیت آن ، همین طور اقرار ایمان به زبان .
چیستی رابطه عقل و ایمان
همان طور که قبلا گذشت یکی از مسائل مهم در کلام جدید معاصر بحث رابطه ایمان و عقل است ، در این مسئله پرسشهای مطرح است : آیا ایمان به اعتقاد دینی عقلانی است یا غیر عقلانی است ؟ اگر به فرض ما نتوانیم اعتقاد دینی را با اثبات کنیم ، ایمان به اعتقاد دینی معقول خواهد بود یا نه ؟
قطع نظر از اینکه میان عقل و ایمان چگونه رابطه برقرار است ، چیزی که مسلم است ، رابطه عقل و ایمان دقیقا معنای رابطه (عقل و وحی یا عقل و دین) و عنوان دیگری برای همین بحث است .
چیزی که مسلم است ، در کل تاریخ بشر هیچ بشری یافت نمی شود که به طور کلی در فهم گزاره های دینی عقل را ناکارآمد یا نا معتبر جلوه دهد ، سرسخت ترین و افراطی ترین دشمنان عقل گرا نوع خاص عقل را مورد هجوم قرار داده اند ، مثلا پولس قدیس فقط عقل خاکی و آلوده با هوا و هوس را مورد حمله قرار داده است ، در اسلام نیز مثل اخباریون که دشمنان سرسخت عقل بوده اند در عین حال بر حجیت عقل فطری تاکید ورزیده اند ، از سوی دیگر بعضی از عقل گرا معیار سنجش آموزه های دینی را فقط در حیطه عقل انحصار داده اند طائفه دیگری از آنها تا جای جلو رفتند که آموزه های دینی را درمقابل عقل قرار داده اند .
این اختلاف باعث شد که رویکرد های گونا گون به مسئله عقل و ایمان به وجود آمد ، ما در این جستار سعی میکنیم که مهم ترین ها را در اینجا با اختصار به گرد بیاوریم .
عقل گرایی
عقل گرایی یک عنوان وسیع است که در حیطه خود خیلی از ملحدان و مومنان و همچنین دانشمندان غربی و شرقی را جا می دهد ، برخی از دانشمندان غربی عقل گرایی را به دو شاخه تقسیم می کنند که عبارت است از عقل گرایی حد اکثری و انتقادی ، (1) اما به نظر می رسد می توان تقسیم دقیق تر ارای کرد که شامل عقل گرایی اعتدالی می شود .
1 ۔ کلام جدید یوسفیان ص 230
عقل گرایی حد اکثری
منظور از عقل گرایی حد اکثری این است که (صدق اعتقادی را چنین معلوم کنیم که جمیع عقلا قانع شوند)(1)
این نظر در طول تاریخ در نظرات دانشمندان شرق و غرب دیده می شود و این معیار را بیشتر قبول دارند اما می شود قائلین به این معیار را به دو دسته تقسیم کرد ، کسانی که با این معیار سعی داشتند که اثبات کنند که گزاره های دینی قابل اثبات عقلانی نیستند تا موضع عقل گرایی خویش را حفظ کنند و مایل به دلیل گرایی شدند که این قسم را به جای خود خواهیم پرداخت ، گروه دیگری کسانی اند که تلاش شان این بوده که هم آهنگی عقل و ایمان را اثبات کنند ، لذا خود قائلین به عقل گرایی حد اکثری به چند دسته تقسیم می شوند که عبارت اند : از کسانی که با سازگاری عقل و ایمان مخالف اند و دیگری کسانی که باسازگاری و هم آهنگی عقل و ایمان موافق اند ، دسته دوم را می توان باز تقسیم کرد کسانی که قایل به این اند که سازگاری به طور کلی است و دسته دیگر این سازگاری را به طور جزی می پذیرند .
عقل گرایی موافق با ایمان
همان طور که قبلا گذشت برخی از دانشمندان عقل گرا غربی تلاش کردن که هم آهنگی عقل و ایمان را اثبات کنند، وگزاره های دینی را موافق با عقل جلوه دهند ، اما بعضی این هم آهنگی و سازگاری را به کلی می دانند ، مانند ایمانوئل کانت و برخی این سازگاری را به طور جزی می پذیرند ، مانند توماس آکوئیناس ، جان لاک و ...
سازگاری کلی عقل و ایمان
این دیدگاه که عقل و ایمان همواره بایکدیگر سازگاری دارند و هر چه که متعلق ایمان است باید قابل اثبات عقلانی نیز باشد ، طرفدارن اندکی دارد ، یکی از میان طرفداران این دیدگاه چهره مهم متفکر غربی ، فیلسوف آلمانی ایمونوئل کانت است .
عقل گرایی ایمانوئل کانت
کانت قائل به این است که میان عقل و ایمان سازگاری و هم آهنگی به طور کلی است و اگر جای دیدید که گزاره های دینی با عقل سازگار نیستند ، بدان که این گزاره دینی از آغاز گزاره دینی نبوده ، هر چه میان عقل و ایمان سازگاری ندارند ، کنار نهاده می شود و عقل و ایمان سازگاری کامل را دارا هستند . (2)
1 ۔ مایکل پترسون عقل و اعتقاد دینی ص 72
2 . سید حسین عظیمی دخت ، عقل و دین ص 14
سازگاری جزئی عقل و ایمان
این دیدگاه که میان عقل و ایمان سازگاری جزئی وجود دارد به این معنی است که وحی متضمن مسائلی است که از قلمرو عقل دور است و نمی توان همه مسائل وحیانی را با عقل اثبات کرد و ناچار برخی مسائل وحیانی را تعبدا بپذیریم ، این دیدگاه دارای بیشترین طرفداران شرق و غرب است ، کسانی از فیلسوفان غرب که قایل به این دیدگاه شدند ، چهره معروف توماس آکوئیناس و جان لاک هستند و در سنت اسلامی متکلمان اسلامی و در فیلسوفان اسلامی می توان نام چهره معروف شیخ الرئیس ابن سینا را نام برد .
عقل گرایی توماس آکوئیناس
اعتقاد وی درباره آموزه های وحیانی این بود که برخی آموزه های وحیانی فراتر از عقل اند و برهانی کردن به این آموزها تمسخر کردن به خویش از طرف بدینان و ملحدان است ، وی قایل به این است که فهمیدن و اعتقاد داشتن دو حقیقت جدا اند ، ممکن است کسی فهمیده باشد اما اعتقاد و باور ندارد و بالعکس به چیزی اعتقاد و باور دارد اما درباره اش علم ندارد . (1)
عقل گرایی جان لاک
وی معتقد است که میان عقل و ایمان سازگاری جزئی وجود دارد اما معیار میان این دو ، عقل است ، زیرا جای که منافی یکدیگر اند ، تصمیم نهایی بر عهده عقل است و وحی فقط فراهم کردن مقدمات است . (2)
عقل گرایی ابن سینا
در سنت کلامی و فلسفی اسلامی ، بیشترین متکلمین قایل به سازگاری جزئی میان عقل و ایمان اند ، مهم ترین چهره فلسفی قایل به این دیدگاه ابن سینا است .
وی قایل به این است که مسائل مربوط به معاد دو گونه اند ، مسائلی که عقل به این مسائل دسترس دارد و مسائل دیگری که عقل به این مسائل دسترسی ندارد ، مسائلی که عقل به آنها دسترس ندارد ، باید به این مسائل تعبدا ایمان آورد . (3)
1۔ حسین عظیمی دخت ، عقل و دین ص 15
2 ۔ همان ص 17 الی 18
3 ۔ ابن سینا ، شفا ، ص 423
عقل گرایی مخالف با ایمان
عقل گرایانی که مخالف با ایمان هستند ، همچون هیوم راسل ، کلیفورد نامبرد .
عقل گرایی هیوم
هیوم با مبنی گرایی تجربی اش با نفی علیت و زیر سوال بردن معجزات تمامی ایمان را به چالش فراخوانده است. (1)
عقل گرایی کلیفورد (دلیل گرایی)
پذیرفتن و براساس معیار عقل گرایی حد اکثری (صدق اعتقاد را چنین معلوم کنیم که جمیع عقلاء قانع شوند) معتقد است که اثبات همگانی و همه جایی اعتقادات دینی ممکن است اما شرط لازم رسیدن به ایمان ، عقل گرایی حد اکثری است (2) لکن این امر به خاطر مشاغل فراوان و گرفتاری های زندگی برای انسان ممکن نیست ، این نظر کلیفورد با دلیل گرایی پیوند خورده ، خلاصه دیدگاه کلیفورد ( همیشه و همه جا و برای همه کس ، اعتقاد به هر چیزی بر مبنای ادله ناکافی ، کاری نادرست است ) (3)
عقل گرایی راسل (دلیل گرایی)
راسل نیز عقل گرا حد اکثری دلیل گرا بود ، وی معتقد بود باوجود ادله ناکافی نباید آموزه های دینی را پزیرفت ، در نقل ها آمده که روزی از برترند راسل پرسیدند : اگر پس از مرگ ، تو را پیشگاه خداوند حاضر کنند و بپرسند : به چه دلیلی ، وجود خدا و آموزه های وحیانی را باور نداشتی ؟ چه پاسخی خواهی داشت ؟ وی با خونسردی پاسخ داد : در جواب خواهم گفت : خدایا ادله ناکافی ۔ ادله ناکافی ! (4)
1 ۔ حسین عظیمی دخت ، ص 18
2 ۔ خسره پناه ، مسائل کلامی جدید و فلسفه دین ، ج 3 ،ص 209
3 ۔ کلام جدید یوسفیان ، ص 232
4 ۔ همان
ایمان گرایی
منظور از این عنوان عبارت است : از نظامهای اعتقادات دینی موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی قرار نمی گیرد.(1) به عبارت ساده پزیرش چیزی که عقل نمی تواند آن را اثبات کند و عقلا مردود است ، بعضی ایمان گرایی را به چند دسته تقسیم می کنند که ما وارد این بحث نمی شویم و فقط دیدگاهی مشهور را اینجا ذکر می کنیم .
ایمان گرایی کرکگور
وی معتقد است که برتر دانستن عقل از ایمان خطاء است ، ایمان برترین فضیلت است و این ایمان است که انسان ساز است نه عقل ، ایمان از عقل بالاتر و برتر است و ایمان را در مقابل عقل قرار داد . (2)
ایمان گرایی ویتگنشتاین
ویتگنشتاین بر آن است که برای فهم مفاهیم دینی باید وارد بازی زبانی دینی شویم ، یعنی در اعمال و مناسک آن دین وارد شویم و این زبانی مبتنی بر دلیل نیست ، یعنی آن را می پذیریم و با آن زندگی می کنیم و به این معنی دین بی دلیل است . (3) به عبارت ساده ورود به بدون دلیل است .
ایمان گرایی عرفاء
در آثار عرفاء سرزنش عقل چشمگیر است ، فلسفه را به طور کلی با وحی و شریعت ناسازگار می دانند ، در آثار مولانا روم فهم دین با عقل فلسفی که خود مخلوقی از مخلوقات الهی است میسر و مطلوب نیست ، معیار و میزان قرار دادن عقل بشری برای فهم دین کار نادرست است ، در این مسیر حافظ شیرازی و شبستری نیز همگام مولانا دیده می شوند ، البته محکوم کردن عقل طرف عرفاء ، بیشترین موارد عقل مشایی است .
1 ۔ مایکل پترسون ، عقل و اعتقاد دینی ص 77
2 . حسین عظیمی دوخت ، عقل و دین ، ص 22 الی 23
3 ۔ محمد رضای ، رابطه عقل و ایمان ، ص 27 الی 28
ایمان گرایی محدثین
مرحوم مجلسی در جلد هشتم بحار الانوار تعقل یعنی فلسفه را به کلی با وحی و شریعت ناسازگار می داند و وی معتقد است اگر فلاسفه جای از دین و ضروریات دین سخنی دارند این سخنان از خوف مومنان معاصرشان بوده است .
همچنین ملا محسن فیض کاشانی معتقد است که ضروریات در وحی است و بقیه اش در حدیث است و برای عقل لزومی ندارد . (1)
نص گرایی
اگر نص گرایی را زیر مجموعه ایمان گرایی ذکر کنیم به نظر می رسد بهتر است ، چون مکاتب وحیانی که محور و مرکزشان متون وحیانی است ، پیدایش مکاتبی می شود که معنای ظاهری متون جمود می ورزند ، برخی از نص گریان مسلمان اهتمام به متون دینی بی اعتنایی کامل با عقل مساوی انگاشتند و افراط در نص گرایی را به انجا رساندند که مواجه با حدیث بدون چون چرا و تعامل مورد احترام قرار دادند ، برخی دیگر تا جای جلو رفتند که معنای سطحی متون را گرفتند و قایل به جسمانیت ذات اقدس تعالی شدند .
عقل گرایی انتقادی
منظور از این عنوان این است که نظامهای اعتقادات را می توان و می باید مورد نقد و ارزیابی قرار داد ، اگرچه اثبات قاطع چینین نظامهای امکان پذیر نیست . (2)
عقل گرایی اعتدالی
منابع اصیل اسلامی ، با وجود آنکه عقل را حجتی الهی می خوانند ، بر محدویتهای عقل تاکید می ورزند و گونه ای از عقل گرایی را می پرورانند که می توان آن را (( عقل گرایی اعتدالی)) نامید . (3)
1 . ده رساله چاپ نشاط اصفهان ، بهار ، 137
2 ۔ مایکل پترسون ، عقل و اعتقاد دینی ، ص 86
3 ۔ کلام جدید یوسفیان ، ص 247
فهرست منابع
دکتر حسن یوسفیان کلام جدید چاپ سوم ، مهر (قم) صحافی زرین (قم) 1390 ، نشر سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) ، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی و موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
مایکل پترسون ، عقل و اعتقاد دینی ، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی
سید حسین عظیمی دخت ، مقاله عقل و دین ، مجله حوزه و دانشگاه / 33
ابن سینا الهیات شفا منشورات مکتبه آیه الله العظمی مرعشی نجفی 1404 ھ ق
عبدالحسین خسروه پناه مسائل جدید کلامی و فلسفه دین چاپ دوم ناشر مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص) 1393
محمد رضایی ، رابطه عقل و ایمان یا فلسفه و دین ، مجله قبسات ، بهار 1384
حکمت ناب صدرایی