حکمت ناب صدرائی

تابعدار حسین ہانی

حکمت ناب صدرائی

تابعدار حسین ہانی

علت های فاعلی ، اشتراکات ها و تفاوت ها


نویسنده : تابعدار حسین هانی

چکیده

در این پژوهش بررسی علل فاعلی انجام شده ، پچیدگی این بحث وابسته به معنی اراده و اختیار میباشد ، لذا اول مفهوم شناسی اراده و اختیار انجام شده ، در علل های فاعلی اولی فاعل طبیعی (جسمانی) است لذا مرحله نخست اصطلاح شناسی پیرامون این بحث و در ادامه تعریف علت فاعلی و اقسام و مشترکات میان آن و تفاوتها پرداخته شده است ، درضمن روش این پژوهش برهانی و گریز از مطالب تکراری است ۔

کلید واژه

اراده ، اختیار ، علت فاعلی ، علت جسمانی

 مقدمه

در فلسفه اسلامی یکی از بحث متنوع و پُررونق علت فاعلی است ، این بحث در تاریخ فلسفه مسیر طولانی را پُشت سر گذاشته است ، سرانجام علت فاعلی در فلسفه اسلامی به هشت قسم تقسیم می شود و میان آن اقسام هشت گانه ، بعضی از اقسام (فاعل بالقصد ، فاعل بالرضا ، فاعل بالعنایه و فاعل بالتجلی) که متحمل معنی اراده و اختیار اند ، باعث پجیدگی های بیشتر در این بحث شده است ، ما در این نوشته دنبال مشترکات و تفاوت های میان این فاعل های چهارگانه با روش استدالالی هستیم ، زیرا که باوجود پُررونق بودن این بحث ، تا حالا از این حیث سخن دقیق و استدلالی نگفته شده ، قبل از این که وارد بحث اصلی بشویم ، نخست رابطه میان اراده و اختیار و معانی اش را بیان می کنیم بعدا علت فاعلی و اقسام چهارگانه را تعریف می کنیم تا مشترکات و تفاوتها روشن گردد .

اراده

اراده از لحاظ معنی چند تا کاربرد دارد که مهمترین را ما اینجا مطرح می کنیم .

معنی اول

 واژه (اراده)  یک دفعه به معنای دوست داشتن و حب به چیزی استفاده می شود و همین معنی در مورد خدا وند متعال استفاده می شود و در انسان یک کیف نفسانی است که در مقابل (کراهت ) است و این معنی را عام می گویند ، زیرا این معنی علم الهی را برمی گیرد به همین خاطر شیخ الرئیس در آثار خویش مغایرت میان علم و اراده الهی نیست و از طرف دیگر این معنی شامل علم حصولی انسان که (کیف نفسانی شمرده می شود)  هست ، حتی همین معنی شامل (اراده تشریعی) نیز هست .  

معنی دوم

یک دفعه واژه (اراده) به معنی تصمیم استفاده می شود ، البته خود این معنی (تصمیم) دو کاربرد دارد ،

کاربرد عام

یک دفعه به معنی عام استفاد می شود و این معنی عبارت است : تصمیم گرفتن به فعل ، این معنی  متعلق به  تصور و تصدیق است ، اول باید تصور و تصدیق به فائده باشد تا اراده به انجام کار تعلق بگیرد ، این معنی بدون تصور متصور نیست ، و اینکه درمقابل این معنی چیست ؟ اختلاف وجود دارد ، اینجاست که فاعل بالجبر مطرح است ، اگر کس قائل به این شد که این معنی در مقابل کراهت است ، فاعل بالجبر نیز معنی پیدا می کند اما در غیر این صورت فاعل بالجبر معنایی ندارد . تأمل

کاربرد خاص

این کاربرد عبارت است از تصمیم گرفتن به فعل که منشاء این تصمیم عقل و عقلانیت باشد ، لذا تصمیمی که خالی از ترجیح عقلانی باشد از معنی خارج  می شود به همین خاطر این شامل به حیوانات نمی شود .

اختیار

از واژه اختیار نیز معانی مختلف بیان شده اند که ما در اینجا این معانی را با اختصار بیان می کنیم

اختیار بمعنی عام

اینجا اختیار درمقابل جبر محض است ، به معنی که فاعل ذی شعور کاری را با خواست خویش و بدون مقهور شدن فاعل دیگری انجام می دهد .

معنی دوم اختیار

این است که فاعل دارای نوع گرایش متضاد باشد و یکی را بر دیگری ترجیح می دهد و اینجا براش گزینش و انتخاب مساوی است .

معنی سوم اختیار

اینجا بمعنی گرایش درونی است و در مقابل اکراه است ، فاعل به خاطر تهدید را انجام ندهد .

معنی چهارم اختیار

اینجا اختیار در مقابل انجام فعل در حال اضطرار است ، اختیار یعنی فاعل مضطر نباشد ، هنگامی که انسان بجز این فعل چاره دیگری نداشته باشد ، این فعل اختیاری نخواهد بود . ( استاد مصباح ، ج 2 ، ص 106)

بعد از این که معنی اراده و اختیار هر دو را دانیستیم ، الان باید نسبت میان این دو مفهوم را بدانیم و یک نتیجه گیری منسجم برسیم .

نتیجه گیری

1 ۔ نسبت میان معنی عام اراده و معنی عام اختیار تساوی است ، از این قبیل همه افعال ارادی است و هم اختیاری است .

2 ۔ نسبت میان معنی دوم اراده با معنی اول ، سوم و چهارم اختیار ، نسبت عام خاص مطلق است ، یعنی ممکن است یک فعلی اراده ما تعلق بگیرد که آن فعل به این سه معنی اختیار منطبق نباشد ، اما برعکس حتما ارادی است .

3 ۔ نسبت میان معنی دوم عام اراده و معنی دوم اختیار ، عام خاص مطلق است اما معنی دوم خاص اراده با معنی دوم اختیار نیز عام خاص مطلق است اما اینجا عام اختیار است ، زیرا که اینجا ترجیح عقلی نیست .

اصطلاح شناسی

واژه ماده در علوم کاربردهای متعدد دارد و در هر علم بمعنی خاص از این واژه مورد نظر هست .

ماده در منطق

1 ۔ کیفیّت واقعی نسبت بین موضوع و محمول قضیّه (ضرورت ، امکان ، امتناع ) را مادّه قضیه می نامند . (مرحوم مظفر ص 117)

2 ۔ قضایایی که قیاس از آن ها تشکیل می شود ، صرف نظر از شکل و هیئت ترکیبی آنها مادّه قیاس می گویند. (مرحوم مظفر ص 167)

ماده در فیزیک

در فیزیک ، ماده به موجودی گفته می شود که دارای صفات خاصی از قبیل جرم ، جذب و دفع ، اصطکاک پذیری و .... باشد و آن را در مقابل نیرو و انرژی به کار می برند .

ماده در فلسفه

در فلسفه دو معنی دارد ، یک امر فعلی که زمینه پیدائش موجود دیگری باشد ، مانند نطفه برای انسان ، دانه برای نبات ، این معنی متفق علیه میان تمام فلاسفه است . معنی دوم موجودی که ماده ای موجودات دیگر باشد اما خودش یک امر ابداعی است یعنی مسبوق به ماده نیست این را ماده المواد یا هیولی اولی می نامیدند . (استاد مصباح ره ص 143)

صورت در فلسفه

تمام فلاسفه متفق اند که صورت همان فعلیت ماده است و هر موجود مادی با صورت خاص خود موجود است تفصیلی بر مسئله

همان طور که قبلا گفته شد ماده دو معنی دارد ، معنی اول میان فلاسفه متفق علیه است و هیچ گونه اختلافی درش نیست ، اما معنی دوم از ماده است که یک امر ابداعی است و آن اینکه حامل  قوه ها یک موجود فعلیت دار است یا هیچ فعلیت ندارد  و قوه محض است ؟

ارسطوییان

ارسطوییان ماده بمعنی یک امر ابداعی را پزیرفتن که مسبوق به ماده نیست و قوه محض است و ازلی است .

دلیل قوه و فعل

کل حادث مسبوق بقوه وجود و مادة تحملها ، هر حادث مسبوق به قوه و مادی است که آن قوه را حمل می کند

هر فعلیتی که می خواهد باشد ، امکانش و قوه اش  است

و این امکان و قوه عرض است ، که قائم به جوهر است و آن جوهر هیولی اولی یا همان ماده المواد است .

از همینجا درمیاد که هیولی اولی ابداعی و ازلی است .

البته این برهان تقریر متعددی دارد که معروف به قوه و فعل یا تبدیل و تبدل است

صورت

نزد ارسطوئیان صورت دو جور است یک صورت جسمیه که به ماده فعلیت می دهد اما این فعلیت در ابعاد می دهد ، دو صورت نوعیه است که این نیز به ماده فعلیت می دهد نه فعلیت در ابعاد بلکه در کمالات غیر از ابعاد .

شیخ اشراق

شیخ اشراق هیولی اولی که قوه محض است را انکار کرده و رسالت حامل این قوه ها را به صورت جسمیه داده و صور نوعیه را اعراض دانسته ، لذا نزد شیخ اشراق یک نوع جوهر مادی است و آن جوهر جسم است .

مرحوم علامه ره

ملا صدرا و مرحوم علامه بسیاری موارد از ارسطوئیان پیروی کردند و ماده ابداعی که ازلی و قوه محض است که هیچ فعلیت ندارد را پزیررفتن و همان ادله ارسطوییان را به طور کامل ارایه  کردند .

ماده

خلاصه کلام مرحوم علامه درمورد ماده است که ماده باید قوه صرف باشد و هیچ فعلیت نداشته باشد ، برای اینکه اگر فعلیت داشته باشد یعنی یک موجودیتی دارد که دارای آثار مطلوبش هست ، و نمی تواند صورت دیگر را بپزیرد ، اگر صورت (فعلیت) دیگر را بپزیرد معنی اش این است که در عین که یک موجود است دو موجود است .

صورت

اینجا نظر مرحوم علامه ره از بقیه مختلف است و قائل به این که صورت محصّله همان صورت لاحقه است و صورت های قبلی هرچند قبل از این صورت محصّله باشند اما الان صورتهای قبلی ماده ثانیه شمرده می شود و صورت لاحقه محصله و همه آثار و افعال را دارا است و تمام حقیقت نوع این ماده محسوب می شود . (نهایه ص 194)

استاد مصباح ره

1 ۔ الف ) ؛ مرحوم استاد ره هیولی اولی را بعنوان جوهر قبول ندارند ، و قائل به این اند که اگر ما هیولی اولی را بعنوان یک جوهر قبول کنیم آن وقت نمی توانیم در عرض ماده و صورت جوهر را بزاریم ، لذا تقسیم پنج تالی غلط است ، پس در این صورت تعداد جوهر مادی دواست .

 ب) ؛ استاد مرحوم قائل اند که بهتر بود ، ماده و صورت را به عنوان دو نوع از جوهر مادی حساب می آوردند و می گفتند که ماده نخستین قابل انفکاک از صورت جسمیه نیست

2 ۔ اگر ما هیولی اولی را بعنوان یک جوهر مادی انکار کنیم جای برای اثبات جوهر صورت که فعلیت بخش به ماده است باقی نمی ماند ، در این صورت عالم ماده دو جوهر مادی دارد . 1 . جسم  ،  2 . صور نوعیه

اولی جوهر مادی است که محتاج به محل نیست و دومی جوهر مادی است که نیاز به محل دارد . (استاد مصباح ج 2 ص 174)

تعریف علت فاعلی

علت فاعلی عبارت است از موجودی که موجود دیگری (معلول) از آن پدید می آید و به معنای عامش شامل فاعل های طبیعی که موثر در حرکات و دگر گونی های اجسام هستند نیز می شود .( 1 . آموزش فلسفه استاد مصباح ره ج 2 ص 100)

فاعل طبیعی (علت جسمانی چیست؟)

علت جسمانی گاهی ازش تعبیر می شود علت مادی ، اینجا علت مادی منظور علت برای مرکب نیست ، بلکه علت جسمانی آن علتی است که در ارتباط با جسم است ، منتبع در جسم است ، تمام افعال و آثار که مسند می شوند به یک جسم ، از علت صور نوعیه ، علت جسمانی همان صور نوعیه اند و تعبیر طبایعی نیز استفاده می شود ، طبیعت هم می گویند که فاقد اراده و طبیعت باشد .

صور نوعیه

صور نوعیه نسبت به آثار و آفعال که مسند می شوند به یک جسم علت است ، حالا چه علتی است؟ علت فاعلی است موجد آن افعال و آثار است چنان که همین صور نوعیه نسبت به مرکب از ماده و صور نوعیه علت صوری است .

نکته

چون این صور منتبع به جسم و همان طور ماده است به خاطره این علت جسمانی و مادی نیز می گویند .

برهان

علت جسم در وجود خودش متوقف بر ماده است و نیاز مند به ماده است ، لذا برای ایجاد اولی نیاز مند به ماده است .

احکام علت جسمانی

الف ) ؛ علل جسمانی از لحاظ اثر متناهی اند ، هم از نظر تعداد ، هم از نظر تاثیر و هم از نظر شدت ، یعنی علل جسمانی نمی تواند معلول غیر متناهی داشته باشند  ، چون صور نوعیه متحرک اند با حرکت جوهری ، چون حرکت جوهری جیزی نیست جزء همان حرکت صور نوعیه یا یک صورت نوعیه سیال است که ما از او مفاهم متعدد انتزاع می کنیم ، اگر صور نوعیه حرکت سیال اند و حرکت یک وجود است که یک جا موجود نیست بلکه همواره یک حدش موجود است ، ماقبلش معدوم و مابعداش نیز معدوم و ذاتا محدود است ، لذا معلولش بدرجه اولی محدود است .

ب ) ؛ علت های جسمانی اگر می خواهد تاثیر کنند ، چیزی خارج از کود این احتیاج به وضع خاص دارند و نمی توانند بدون تاثیر گذار باشند . (نهایه الحکمه ص 193)

فاعل بالقصد

یکی از اقسام علت فاعلی، فاعل بالقصد یا فاعل قصدی است. در فاعل بالقصد، هم فعل از روی شعور صادر می‌شود یعنی فاعل ، قبل از فعل ، علم تفصیلی دارد و هم فاعل در انجام آن مختار است ، یعنی فاعل این فعل را با  اراده انجام داده است و اانگیزه فعل زائد بر ذات است ، مانند افعال اختیاری انسان

اینجاست که میان فلاسفه و متکلمین دعوا شدیدی رخ داده است ، فلاسفه این نوع را در واجب جاری نمی دانند درحالیکه متکلم در ذات باری نیز قائل اند و افعال الهی را در زمره فاعل بالقصد می دانند .

اشکال متکلمین بر فلاسفه

متکلمین قائل اند که اگر ما خدا وند کریم را فاعل بالقصد ندانیم لازمه اش این می شود که ذات باری تعالی در افعال خود مجبور است و مجبور بودن نقص در ذات باری تعالی است و ذات باری تعالی مبره از این حرفهاست .

اشکال فلاسفه بر متکلمین

فلاسفه بر متکلمین اشکالات زیادی گرفتند که در اقسام های بعدی ذکر خواهند شد اما یکی از آن اشکال این است که قائل بودن فاعل بالقصد درمورد ذات باری تعالی موجب ترکیب است ، زیرا که اراده و داعی زائد بر ذات است و موجب تکثر در ذات می شود ، باری تعالی مرکب از داعی و ذات خواهد شد .( سید محمد حسین طبا طبایی ؛ نهایة الحکمة،ص 173 ، آموزش فلسفهج2، ص94)

فاعل بالرضا

 فاعل است که فعلش با اراده است و فعلش با علم و آگاهی است اما این آگاهی عین فعل است ، به الفاظ دیگر آگاهی تفصیلی به مرتبه فعل است و این آگاهی قبل از فعل نیست اما آگاهی اجمالی مانند صورت های خیالی و ... (همان)

 

فاعل بالعنایه

فعلش با اراده است و قبل از فعلش علم تفصیلی دارد و این آگاهی زائد بر ذات است و عین ذات نیست وبرای فعلش آنگیزه زائد بر ذاتش نمی خواهد بلکه خود این آگاهی علت فعل است .

مثال

 انسانی که در بلندی قرار دارد و ناگهان چشمش به زمین می افتد و افتادن به زمین در ذهنش خطور می کند و همین تصور باعث افتادن او می شود.

 فاعلیت خداوند از دید مشائین. (علم تفصیلی خداوند به آفرینش، به واسطۀ صورت هایی است که زائد بر ذات خداوند است و همین علم به نظام احسن، منشأ صدور کائنات است) (ھمان)

فاعل بالتجلی

فعلش  با اراده صادر می شود و به کار خود علم تفصیلی دارد اما این آگاهی زائد بر ذاتش نیست بلکه آگاهی اجمالی عین ذاتش است و همین علم منشاء صدور فعل است و آنگیزه دیگری برای فعلش نمی خواهد و اینجا اجمال به معنی ابهام نیست بلکه به معنای بساطت است . (سید محمد حسین طبا طبایی ؛ نهایة الحکمة،ص 173 ، آموزش فلسفهج2، ص94)

مثال

نفس مجرد انسان نسبت به کمالات ثانوی خود .

مشترکات میان فاعل های چهارگانه (همگانی)

1 . میان این فاعل های چهار گانه امری مشترک  (اراده) است که ھمه برای انجام کار مختار اند و اجباری در کارشان نیست .

2 . امر مشترک دیگر این است که کارشان از روی شعور و آگاهی است .

مشترک میان بالقصد،بالعنایه و باتجلی (غیر همگانی)

1 . هر سه تا قبل از فعل به فعلشان علم تفصیلی دارند .

مشترک میان بالعنایه و باتجلی

1 . فعل هر دو فاعل بدون آنگیزه زائد انجام می شود .

تفاوت ها

1 . علم فاعل بالرضا به فعلش قبل از فعل اجمالی (مبهم) است و تفصیلی عین مرتبه فعلش است درحالیکه فاعل سه گانه دیگر قبل از فعل به فعلشان علم تفصیلی دارند .

2 . فاعل بالقصد برای انجام فعلش کنار علم یک آنگیزه زائد بر ذاتش نیز می خواهد درحالیکه فاعل سه گانه دیگر آنگیزه اضافی نمی خواهند .

3 . فاعل بالعنایه علمش زائد بر ذاتش است درحالیکه  فاعل باتجلی علمش اجمالی (بسیط) عین ذاتش است .


 فهرست منابع

سید محمد حسین طباطبایی ، نهایة الحکمه ص 173 دفتر نشر اسلامی ، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

استاد محمد تقی مصباح یزدی ، آموزش فلسفه ج 2 ، تهران : سازمان تبلیغات اسلامی ، شرکت چاپ و نشر بین الملل ، 1378

ابن سینا ؛ المبدا و المعاد ؛ به اهتمام عبدالله نورانی؛ تهران

الشیخ محمد رضا المظفر ، المنطق ، مؤسسة الرافد للطباعه و النشر ، 1430 ھ

حکمت ناب صدرایی